.
نام نویسنده: مديريت سايت

گاهی اتفاق می افتد که نمیتوانی یک کتاب را بخری به علت محدودیت ها به همین دلیل باید از آخر داستان به اول داستان بازگردی و این نحوه آشنا شدن من با احمد محمود است.

کتاب "داستان یک شهر" در سال 1358 نوشته شده است و ادامه داستان "همسایه ها" نوشته احمد محمود است.

داستان کتاب ادامه سفر شخصیت اصلی داستان "خالد"؟ در ادامه مبارزات خود باحکومت است اما حال دیگر در تبعید به سر میبرد...

من تا به حال هیچ یک از آثار احمد محمود را نخوانده بودم و فقط اسمی از او در میان نویسندگان بزرگ دیده بودم اما حال که با قلم او آشنا شدم دیدم که میتوانم حساب جداگانه ای روی نویسندگان ایرانی باز کنم و البته آغازگر این تفکرم "علی محمد افغانی" با کتاب "شوهر آهو خانم" است که در ذهنم توانست تفکرم را در رابطه با نویسندگان ایرانی عوض کند. احمد محمود قلمی روان دارد، به توصیف بیش از حد منظره ها و اتفاقات نمی پردازد و سعی میکند خود نویسنده آنها را تصور کند، جزئیات بزرگ را بیان میکند و بیشتر از آنکه به جزئیات و توصیفات بپردازد به داستان می پردازد به شخصیت های داستان به اتفاقاتی که می افتد.

*خطر لو رفتن داستان*

وقتی "داستان یک شهر را میخواندم برایم اینگونه تصور می شد که خالد در این دوره از زندگی فقط به فکر گذراندن روزهای زندگی خود است، خاطرات را مزه مزه میکند، تلخیشان را حس میکند و میگذراند، مبارزه های خود را انجام داده است و حال دیگر خسته است، خسته از تمامی شر و شور بازی هایی که انجام میداد. در شهری دور و مرزی کنار دریا. هیچ کس در این شهر حرف تازه ای نمی گوید و تمام مدت در تلاش هستند که زندگی خود را بگذرانند، روزها مثل می گذرند و تنها چیزی که تفاوت میکند کمی هوای شهر است. خالد خودش را به دست اتفاقات میدهد، رخ داد های سیاسی را دنبال نمی کند انگار نویسنده هم پس از پایان کتاب "همسایه ها" تصمیم میگیرد که به دنبال داستان افسران عضو توده باشد و اینکه زندگیشان پس از دستگیری چگونه رقم خورده است. شخصیت ها در شهر راه میروند و منتظر اتفاقات روزگار هستند که چه برسرشان می آورد و خالد در این گرداب اتفاقات گاهی به فکر خاطرات و اتفاقاتی که از سرگذرانده است می افتد به فکر آنهایی که رفتند به فکر یارانی که یادشان همیشه در ذهنش هستند یاد سختی هایی که از سرگذرانده است و در حال باید به غم آنهایی که فکر میکرد مدت مدیدی میتواند کنارش باشند خو بگیرد.

آنچه در این کتاب میخوانیم واقعیت هایی از فرمانروایان دیکتاتور است که چگونه در اواخر عمر خود دست به هر کاری میزنند و به ریسمان قدرت چنگ میزنند تا فقط به جای خود بمانند. باید اینگونه باشد وگرنه به آنها دیکتاتور نمی گویند و همانگونه که حکومت های خوب صفات مشترک مردمی و عدالت دار شدن دارند دیکتاتور ها هم در سرکوب گری و شکنجه حرف های مشترکی دارند که در این کتاب میتوانیم بخوانیم و از نوع سرکوب گری و شکنجه فرقی با رمان های "جرج اورول" ندارد.