.
انتشار : 1402/11/18
نام نویسنده: مديريت سايت

«زمین سوخته» از جمله رمان‌هایی است که به گفته بسیاری جزو بهترین رمان‌های ایرانی می‌تواند باشد زمین سوخته و مدار صفر درجه رمان‌هایی هستند که احمد محمود در آن‌ها پیرامون جنگ سخن گفته. احمد محمود از جمله نویسندگان رئالیست است که خود از اهالی جنوب بوده و جنگ و اثراتش را از نزدیک لمس کرده بنابراین می‌تواند توصیف بهتری نسبت به سایر نویسندگان از جنگ داشته باشد همچنین به دلیل آشنایی با اقوام جنوبی وی همواره توانسته از ضرب المثل ها، شعر‌ها و لغاتی که مختص جنوبی هاست در رمان هایش استفاده کند چرا که یکی از ویژگی‌های احمد محمود این است که او در انتخاب لغات جهت توصیفاتش به شدت حساس بوده است‌.

زمین سوخته روایت ۳ ماه تجاوز لشکر عراق به مناطق جنوبی است که در سال ۱۳۶۱ توسط نشر نو به چاپ رسید، این کتاب بار اول در ۱۰ هزار نسخه منتشر شد و چاپ دوم آن ۲۲ هزار نسخه بود. چاپ سوم نیز در ۷ هزار نسخه به انتشار رسید. بین چاپ سوم و چهارم فاصله‌ای طولانی رخ داد، ولی بالاخره در سال ۱۳۸۰، چاپ چهارم توسط انتشارات معین منتشر شد. جالب اینجا است که این کتاب در سال ۱۳۹۸ به چاپ چهاردهم رسید.

موضوع محوری اثر مقاومت مردم در برابر حمله ارتش بعث عراق و سیل اجتناب ناپذیر مهاجرتی است که اتفاق افتاده است.

این رمان از منظر راوی درونی و راوی قهرمان روایت می‌شود. این اثر جزو ۵ رمان برتر احمد محمود نیز قرار دارد، همچنین زمین سوخته بر اساس زندگی واقعی احمد محمود در دوران جنگ نوشته شده است. در دوران جنگ، او درد‌های زیادی را متحمل شد او به خوبی نشان می‌دهد که تازه بعد از برخورد بمب به تهران، مردم حال و هوای جنگ را درک کردند. محمود به خوبی ترسی که آن زمان در دلش وجود داشت را به نمایش گذاشته و از سهل‌انگاری مردم و دولت آن زمان صحبت کرده است همه‌ی این‌ها این اثر را به یکی از آثار متفاوت در حوزه‌ی جنگ عراق و ایران تبدیل کرده است.

احمد محمود یک جنگ‌زده‌ی واقعی است که درد از دست دادن برادر را به خوبی درک کرده و آن را به صفحات کتاب «زمین سوخته» منتقل کرده است.

به یاد برادرم محمد که شهید شد قبل از شروع کتاب، با چنین جمله‌ای روبه‌رو می‌شویم و از همان ابتدا به خوبی می‌دانیم که قرار است نوشته‌های یک زخم‌خورده از جنگ را بخوانیم. اولین نکته‌ی جالبی که در رابطه با کتاب «زمین سوخته» وجود دارد، استفاده از زمان مضارع در نثر است. هر اتفاقی که میفتد، انگار همان لحظه رخ می‌دهد و شما نیز گویی یکی از حضار هستید.

منتقدان این کتاب را یک اثر رئالیستی می‌دانند که امری کاملا صحیح است در کتاب زمین سوخته هم از حال و هوای جنگ گرفته تا لهجه‌ی مردم اهواز آشنا خواهیم شد. پس با وجود اینکه رمان فقط سه ماه اول جنگ را بیان می‌کند، رمانی طولانی و پر از جزئیات است.

نویسنده در ابتدا به خوبی واکنش‌های طبیعی مردم شهر و البته سهل‌انگاری‌ها را نشان می‌دهد. اینکه هوا بوی جنگ می‌دهد، ولی کسی حاضر نیست که از مشامش به خوبی استفاده کند.

در قسمتی از کتاب زمین سوخته می‌خوانیم:

جوان خاکستری پوش روبرویم ایستاده است و حرف می‌زند. نمیدانم چه میگوید. صدایش را نمی‌شنوم. به لبهایش نگاه میکنم که تند تند حرکت می‌کندد. دندان‌های ناموزونش پیدا و ناپیدا می‌شوند. نگاهم از لبانش سر می‌خورد رو دماغش. چه بزرگ و بی قاعده به نظرم می‌آید. بعد به چشمانش نگاه می‌کنم که انگار کلاپیسه است. حالا، پیشانی جوان خاکستری پوش است. عرق و خاک هم قاطی شده است و تمام پیشانی اش را پوشانده است. ناگاه از بالای سر جوان خاکستری پوش چشمم می‌افتد به دستی که در انفجار از شانه جدا شده است و همراه موج انفجار بالا رفته است و تو خوشه خشک نخل بلند پایه گوشه حیاط ننه باران گیر کرده است. آفتاب کاکل نخل را سایه روشن زده است. خون خشک، تمام دست را پوشانده است. انگشت کوچک دست، از بند دوم قطع شده است و سبابه اش مثل یک درد، مثل یک تهمت و مثل یک تیر سه شعبه به قلبم نشانه رفته است.

خود نویسنده در این باره گفته‌است: «وقتی خبر کشته شدن برادرم را در جنگ شنیدم، از تهران راه افتادم رفتم جنوب. رفتم سوسنگرد، رفتم هویزه. تمام این مناطق را رفتم. تقریباً نزدیک جبهه بودم. وقتی برگشتم، واقعاً دلم تلنبار شده بود. دیدم چه مصیبتی را تحمل می‌کنم. اما مردم چه آرام اند. چون تا تهران موشک نخورد، جنگ را حس نکرد. دلم می‌خواست لااقل مردم مناطق دیگر هم بفهمند که چه اتفاقی افتاده‌است. همین فکر وادارم کرد که زمین سوخته را بنویسم.»