خالد قهرمان رمان همسایهها در اوایل دهه بیست شمسی در یکی خانههای دوری در شهر اهواز زندگی میکند. یکی از آن خانههایی که حیاطی در وسط دارند و دور تا دور حیاط اتاق است و هر اتاق در تصرف خانوادهای و هر خانواده هم داستانی دارد. شکلی از اجارهنشینی در ایران قدیم. اما تا حالا فکر کردهاید نویسنده این خانه را چطور میدیده است؟
خانه قمر خانم نام یک مجموعه تلویزیونی و بعدها فیلم سینمایی است که اواخر دهه چهل از تلویزیون ملی ایران پخش شد و به چنان شهرتی دست پیدا کرد که تا مدتها به این نوع از خانههایی که حیاطی و احیاناً حوضی در وسط داشتند و هرکدام از اتاقهای چهار طرف حیاط محل زندگی یک خانواده بود و مستاجرها در یک دعوای همیشگی با هم بودند، میگفتند خانه قمر خانم!
اما همان سالها احمد محمود هم رمانی نوشت (که قبل از خانهی قمر خانم نوشته شده بود اما بعد از آن انتشار یافت) که داستان آن در یک خانهی این سبکی در اهواز دهه بیست شمسی میگذشت.
میتوان حدس زد چنین خانهای جایی در اهواز قدیم در اطراف خیابان نادری، مثلا در جنوب این خیابان جایی که خانهی قدیمی خانواده خود احمد محمود قرار داشت واقع شده بوده. خب اگر رمان را خوانده باشید حتماً مستاجرهای این خانه را میشناسید. رحیم خرکچی را یا مثلا خواج توفیق یا صنم. یا مشهورترین همسایه این خانه بلور خانم را که خالد خود را با او شناخت. اما خود نویسنده چطور به این خانه فکر میکرده؟ هرکسی را کجای این اقامتگاه و در کدام ضلع از آن تصور میکرده؟
همانطور که هرکدام از ما تصویری ذهنی براساس آنچه خواندهایم داشتهایم، نویسنده هم تجسمی از این خانه در ذهنش داشته. هرچند لزوماً تصور او درست نیست و کتاب بعد از نوشته شدن به همه خوانندگانش تعلق دارد. اما اگر میخواهید بدانید تجسم او چه بوده است این کروکی را ببینید. تصویری که صفحه اینستاگرام منسوب به نویسنده منتشر کرده است.