اشاره: سیامک اعطا پسر بزرگ احمد محمود نویسنده ی برجسته ، وکسی که خلال نوشتن تعدادی از رمان ها ، همنشین و مونس او بود ، ایشان به رغم مشغله ی کاری روز مره اش بنده را با خوشرویی پذیرفت ، او از بزرگواری پدر می گفت ،از تعهدش نسبت به مردم ، تاریخ و وقایع تلخ و شیرین سال های گذشته .
از نویسنده ای بلند آوازه و روشنفکری تیز هوش و آگاه به زمانه ،سخن به میان آوردن اندکی دشوار می نمود، ولی جسارت کرده و از این بزرگ مرد هم چیزی گفتم و نوشتم که البته کم نیست نوشته ها و گفته ها درباره اش ، که چه بسا مایه افتخار و گردن فرازی برای این حقیر است.
احمد محمود با قامتی افراشته وچهره ای مردانه وخوش پوش ، خوش اخلاق وخوش قلم در آسمان اندیشه ی ایران چه خوش درخشید و درخشان کرد ادب و هنر ایران زمین را به قلمش که همیشه تراشیده بود و مهیا برای تراشیدن قهرمان های داستان های ماندگار و جاودانه.
بر پهنه ی ادب واندیشه فارسی ودر گستره ی سپهر فرهنگ ایرانمان چه بسیار اندکند ستارگان درخشانی همچو او.
او قصه گویی بود از جنوب ، قصه گویی که در نوشته هایش، گرمی ،حرارت و شرجی آن حوالی را با بند بند وجودت حس می کنی و انگار در یکی از شهر های جنوب هستی و آنجا همراه با قهرمانهای داستان ها ، آنها را می بینی و با آنها زندگی می کنی احمد محمود زندگی در کنار نخلهای راست قامت و زمین سوخته را چنان تصویر گر بود عین خود واقعی اش . او را قصه گوی قصه های جنوب و روایت گر داستان های داغ زمانهای دور می دانند او کسی است که شگفتی رئالسیم را در مکتو باتش می شود بخوبی مشاهده کرد و دریغا که خیلی زود از پیش مان رخت بر بست و گویا جنوب بدون راوی بزرگش بی راوی و بی قصه گو مانده است سالها.
با فرزند احمد محمود (سیامک اعطا ) که خیلی از اهالی ادب ، بویژه در خوزستان واهواز با او آشنایند و بلحاظ چهره ومنش ورفتاراورا یادآور پدر می دانند صحبتی کوتاه در دفتر کارش ترتیب دادم که پیش رویتان است .
او از رنجها و دغدغه های پدر در آن سالها می گفت دل پر دردی داشت،زندگی را به گونه ای دیگر می دید ،او همواره چیزی برای خواندن در دست دارد و سنگین و باوقار،با طمئنینه ای خاص که گویا مختص خانواده یک نویسنده است با من سخن می گفت از او پرسیدم :جناب اعطا نمی خواهم سوالات تکراری و کلیشه ای ازشما بپرسم فقط می خواهم از آن حرفهای نگفته ای که گوشه ی دلتان را گرفته و مجال بروز نداشته است بگویید ،حرف هایی که سالهاست وقتی عکس پدر را می بینید اشکتان را در می آورد وشما را سخت غمگین می کند وبی آنکه قطرات اشکتان راببینند،آنها را از زیر عینک به آرامی پاک می کنید تا کسی متوجه رنجهای سالهای دورشما نشود. او آهی می کشد و پوکی به سیگارش می زند و برای اینکه من از دودش ناراحت نشوم آن را سمت دیگر بیرون می دهد،اولین کلامش را با نام پدر آغاز می کند.
احمد محمود ،چه بگویم دل تنگیها و رنج های او را در کتابی قطور هم نمی توان گنجاند او دغدغه های مردمی محروم را در سر داشت که در گرمای طاقت فرسای جنوب با آنها زیست ودستمایه قهرمانان داستان های واقع گرایانه وی بودند و همواره همراه او بودند وبا او دوستیها داشتند ،باور بفرمایید وقتی که تصویر او را می بینم دلم برای آن روز ها که با او بودم تنگ می شود ،از آن روز هایی که فکر نمی کردم روزی روزگاری بسر آیند .
کتابهای وی رابارها خوانده ام ، رئالیسم اعجاب آور و جادویی وصف نا پذیرایشان ذهن هر کسی را چنان تسخیر می کند و به اعماق داستان می برد که گویا سفری در زمان کرده ای ،بدرستی که برگهای زرین تاریخ ادبیات معاصر ایران ،اعجوبه هایی مثل صادق هدایت ،صادق چوبک و احمد محمود را هرگز از یاد نخواهد برد.
بنده شخصا وی را زنده و جاری و ساری در زندگی خویش به عیان که نه ،ولی به دیده ی دل می بینم زیرا که کتابهایش ،دست نوشته هایش و آثارش همیشه رو برویم هست وانگاربا من
هرروز حرف می زند.
ایشان تبحر خوبی دربه تصویر کشیدن داشت ،ماجرا هارا چنان به تصویر می کشید که هر خواننده ای را جذب می کرد ،تو گویی پای یک فیلم بسیار زیبا نشسته اید و افسوس که سینمای ایران از این گونه آثار زیاد استفاده نکرد فقط فیلمی به نام «آب» ساخته شد که تا حدودی آثار محمود رامی توانستید در آن حس کنید.
رژیم گذشته آنگونه که شایسته اش بود باوی برخورد نکردو او را در بند کرد، آن روز ها من تازه متولد شده بودم و خواهرم که از من بزرگ تر بود ،برخورد این چنینی با پدر در سال های بعد هم تکرار شد و ما «چهار فرزند نویسنده »چاره ای جزانتظار پدر را کشیدن در هاله ای از ابهام نداشتیم
می خواهم از کتاب همسایه ها بگوئید
این رمان در سال ۱۳۵۳به چاپ رسید و منتشر شد که سال بعدش هم چاپش را متوقف کردند ولی چند سال قبل از این که چاپ شود قسمتی از آن به عنوان قصه ی کوتاه در«جنگ جنوب»چاپ شد که این نشریه فقط یک بار منتشر شد وباساکن شدن پدر در تهران دیگر چاپ نشد وبعد از آن بخشی از کتاب در سال ۱۳۴۵درمجله«پیام نوین»وبعد از آن قسمتی دیگر از این رمان در مجله ی فردوسی بچاپ رسید ،این کتاب سر نوشت عجیبی داشت و سالهاست که چاپ می شودو ما که خانواده ی نویسنده هستیم نمیدانیم چگونه و با چه مجوزی این کتاب چاپ می شود و همه جا آن را می بینیم .
او قصه گوی مردمانی است از خطه ی نخل خرما و رطب، او راوی داستان ها ی انسان هایی است که با آن ها زندگی کرده ، وخوبیها،شادیها ،رنجها وکوشش آنها برای زندگی کردن و زنده ماندن را به عینه دید ه ،او روایتگرخنده ها،گریه ها،تنهایی ها و تمامی عواطف در وجود آدم ها، در نسلهای مختلف و گونا گون در کوچه پس کوچه های گرم و سوزان بود،کوچه هایی که دریغ از نامی از وی بر روی یکی از آنها.
کتابی تحت عنوان «نقد آثار احمد محمود»نوشته ی عبدالعلی دستغیب در سال ۱۳۷۸ بچاپ رسید ،می خواهم نظرتان را در مورد این کتاب جویا شوم .
کتاب این استاد را خوانده ام …
ضمن تشکر وقدر دانی از این استاد –که به حق-ادای دین کرده است ،ژرف نگری و منصفانه بودند نگاه ایشان به داستان های محمود را تحسین می کنم .
در جایی آ قای دستغیب می گوید :لقب«داستانسرای جنوب ایران»را برازنده ی احمد محمود می دانم . که بدون گرایش به فوت و فن داستانی مدرنیسم، واقعیت خشن زندگانی مردم جنوب را در «افق تاریخی» نشان می دهد.
در این کتاب دستغیب رمان های محمود را به لحاظ ادبی ،اجتماعی و روان شناختی مورد بررسی قرار می دهد. وآنها را با دیگر آثار نویسندگان مختلف مورد مقایسه و تحلیل ادبی مو شکافانه قرار میدهد.
گذشته از استاد عبدالعلی دستغیب ، جادارد از محققین ومنتقدین دیگر تشکر و قدر دانی کرد که درمورد آثار احمد محمود کار های تحلیلی و روان شناختی قابل توجه ای انجام داده اند که خواندن آنهارا به اهل کتاب توصیه می کنم .
از جمله آثاری که کتاب های محمود را مورد نقد و بررسی قرار داده می توان به،باران بر زمین سوخته نوشته ی فیروز زنوزی جلالی ، بخش سوم کتاب واقعگرایی در ادبیات داستانی معاصر ایران نوشته «فدوی الشکری»و کتاب «محمود_ پنجشنبه ها درکه »نوشته ی برزو نابت، اشاره کرد .
و کلام آخرتان .
شاگردی پدر و دانش آموختگی نزد وی را اسباب مباهات می دانم واو را به عنوان الگویی برای نسل جوان و کسانی که تازه در این راه گام نهاده اند ، معرفی میکنم ، نسلی که احمد محمود چند جایزه اش را سخاوتمندانه و بدون چشم داشت به آنها بخشید و به درستی که کتاب هایش سرشار از آموختنی هاست برای نسل های آینده .