.
نام نویسنده: زينب مرتضايي فر

اهواز ـ دوران انقلاب
(مدار صفر درجه ـ احمد محمود)

احمد محمود متولد اهواز است و روح زادگاهش در رمان‌هایش جاری. او را همه می‌شناسیم، نویسنده‌ای که چطور یک رمان بنویسد با رئالیسمی استاندارد و استخوان‌بندی محکم. در عصر نویسنده‌هایی که اغلب تک‌خطی و یک‌بعدی می‌نویسند، چطور چندوجهی بنویسد و شخصیت‌ها و وقایعش را بتوان از ابعاد مختلف نگریست. «مدار صفر درجه» او را هم کتاب‌خوان‌ها می‌شناسند.

قصه درباره‌ خانواده‌ای از طبقه فرودست جامعه است که پدرخانواده «نوذر» در تظاهرات جنبش ملی کشته شده، پسر بزرگ «برزو» ناخلف از آب در آمده و حالا مادر «خاور» باید زندگانی فرزندان را سرپرستی کند. با مرگ بابان (بابو) در ابتدای قصه، برادر کوچک‌تر «باران» که کلاس دوم دبیرستان است، تحصیل را رها کرده و در سلمانی شاگردی می‌کند. باران وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شود و سرانجام به زندانی ‌شدنش می‌انجامد.

«مدار صفر درجه» رمانی سه ‌جلدی و قطور است اما محمود با زبان طنز خود در این کتاب جای هیچ نگرانی را برای خواننده باقی نمی‌گذارد. مثلا آن‌جا که از زبان «نوذر» یکی از شخصیت‌های طناز این داستان درباره‌ خساست «یارولی» با زبان طنز می‌گوید: «مو یه نامرد می‌شناسم، سر خاک باباش فاتحه مجانی نمی‌خونه!»

اهواز ـ دوران جنگ تحمیلی
(زمین سوخته ـ احمد محمود)

«زمین سوخته» را با «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنر مقایسه می‌کنند. رمان به وقایع ایران در دوران جنگ تحمیلی می‌پردازد و هرچند تنها سه ماه اول جنگ را روایت می‌کند اما طولانی و پر از جزئیات است. حال‌وهوای جنگ در سطربه‌سطر کتاب راه می‌رود و لهجه مردمان اهواز به هم می‌آمیزد، ترکیبی ملموس و قابل باور از روزگار مردمانی که جنگ دردهای بسیاری بر زندگی‌شان آوار کرده است. این کتاب روایتی واقعی است که احمد محمود بر اساس آن‌چه که از سر گذرانده و برادرش هم در طی آن شهید شده، نوشته است. نویسنده در ابتدا نشان می‌دهد که چطور می‌خواست که با خانواده‌‌اش به شهر دیگری مهاجرت کند. ولی مردم سایر شهر‌ها آن‌ها را نامرد و فراری می‌پنداشتند. هیچ کسی جز اهوازی‌ها و خوزستانی‌ها نمی‌توانستند آن‌ها را درک کند. او روایت می‌کند که بعد از برخورد بمب به تهران، مردم حال و هوای جنگ را درک ‌می‌کنند و متوجه می‌شوند چرا مردم قصد دارند شهرهای جنگ‌زده را ترک کنند.

در این رمان جنگ بیخ گوش مخاطب است، آن را حس می‌کند، حال و هوای داستان، وحشت مردم، هجوم آن‌ها جهت مهاجرت به شهری دیگر، التماس برای اخذ بنزین در پمپ‌بنزین‌ها، اصرار مردم برای اخذ اسلحه، دعوت مردم به آرامش و سایر مشکلات با جزئیات توصیف شده است. مشکلاتی که برخی از سر غفلت مردم و برخی از سر سهل‌انگاری دولت است. این رمان نه فقط رمان که سند مهمی است از آن‌چه رژیم بعث و هم‌پیمان‌هایش بر سر ملت ایران آوردند.

این رمان اما همواره مورد دیدگاه‌های متناقضی هم بوده است. بابک اعطا پسر احمد محمود می‌گوید: وقتی «زمین سوخته» منتشر شد، خیلی‌ها به احمد محمود اعتراض کردند و گفتند او این رمان را به نفع حاکمیت نوشته‌است. از سوی دیگر، بسیاری از افراد نیز گفتند که این رمان، جنگ را به نفع چپی‌ها تفسیر کرده‌است؛ در حالی که هیچ‌کدام به درستی متوجه عمق رمان نشدند و نفهمیدند که داستان درباره آدمی و درد و رنج‌هایش است.»