در جست وجوی زیستنی معنادار
محمد صابری
آندره مالرو می گوید «زندگی به هیچ نمی ارزد اما هیچ چیزی هم به زندگی نمی ارزد». این می تواند کلید واژه ورود به جهان ذهنی بسیار زنانه و دغدغه مند بریژیت ژیرو باشد. در نقد و بررسی شتابان زیستنش، اثری که گنکورد 2022 را با چیدن هفده اگر ظاهرا بی معنا، در لایه های بیرونی داستانی غم انگیز و مهیج و واکاوی هایی درونی تر در پس لایه های زیرین، برد و نامش را در کنار بزرگان نوآوری چون روب گریه، دوراس و بوتور ثبت و ضبط کرد. «شتابان زیستن» در پوسته بیرونی اش روایت گر یک زندگی به تمام پاریسی زن و شوهری است اهل هنر با تنها پسر 7ساله شان و خانواده همسری دوست داشتنی و همدل و همراه که جز به زندگی نمی اندیشند. کار بی وقفه، تعهد و تلاش، دنبال رویاها دویدن و رویایی از نو ساختن، دیگر هیچ! ببینید: «خانه ها را بازدید می کردم، امید می ورزیدم، زندگی ام گرد جایی که قرار بود در نهایت به دام بیندازم، می گردید. بزرگ تر، پرنورتر، راحت تر. آیا باید پیوندی میان این دو ضرورت زندگی ام دید؟» «شتابان زیستن» از منظری دیگر روزمرگی هایی شتابان و آرام در جست وجوی فرداهایی ناآرام شاید. اینها اما هیچ کدام شان موجبات بردن گنکورد برای بریژیت نیست. مهم و شاید اتفاقی که این روایت سهل و ساده را به اثری در خور مبدل می سازد، اگرهایی است که هر کدام شان دارای بار معنایی خاص و حامل پیام هایی است که مرتبا به حواس پنج گانه مخاطب فرکانس های مثبت و منفی ارسال می کنند. فرکانس هایی با بار زیاد انرژی و اثرگذاری هایی از جنس نور و زاویه و مغناطیسه. ببینید:
«اگر روزهای منتج به تصادف، مملو از پیشامدهای یکی از یکی غیرقابل پیش بینی تر و توجیه ناپذیرتر نبودند...» رفتارشناسی آدم ها در مواجهه با اتفاقات پیش بینی نشده یکی از مضامین مورد بحث نویسنده ای است که به خوبی از بزرگان نواندیش و نوآور ادبیات نیمه دوم قرن بیست فرانسه آموخته است. ادبیات و خصوصا رمان امروز محل به نمایش گذاشتن اتفاقات رایج زندگی نیست، صورت آدم ها و حتی کردارهای خوب و بدشان در اینجا برای دریافت و ادراک بهتر حقیقت زندگی درون انسان است. درونی که همیشه از دیدها پنهان مانده است، ببینید: «وقتی واقعه ناگواری پیش می آید راه کج می کنیم. بارها وبارها به محل کار باز می گردیم، دست به بازسازی وقایع می زنیم، می خواهیم دلیل هر حرکت و هر تصمیمی را بفهمیم، صد بار فیلم را به عقب برمی گردانیم، متخصص قوانین علیت می شویم، ردیابی می کنیم، کالبد شکافی می کنیم، تشریح می کنیم، می خواهیم سردرآوریم چطور عددی در آمار یا ویرگولی در کلی عظیم شده ایم. در حالی که خود را بی همتا و نامیرا پنداشته بودیم.» ساختار کلی داستان اما همچنان خطی است؛ به جز آن فصل آغازین که تمامیت قصه را در ابتدای راه به مخاطب نشان می دهد و با یک فلاش بک خطی به20 سال پیش باز می گردد برای رسیدن به آن چه را که مضمون و دغدغه اصلی اش بوده است، چرا آن اتفاق نامبارک و شوم در آن روز سراسر بی باران اینگونه رقم خورد. راوی می خواهد سهم مقصران حادثه را مشخص سازد. انگار شما در عدالتخانه ای نشسته اید که راوی و قاضی و دادستان همگی در یک هیات و هیبت ظاهر می شوند اما خروجی نتیجه گیری ها نشان می دهد که بیشتر از همه چیز و همه کس او به دنبال سهم تقصیر از جانب خودش است. «شتابان زیستن» در نمایی و منظری دیگر می تواند نمایش زندگی تک تک آدم های این کره خاکی باشد. آدم هایی که با و بی دلیل دنبال زندگی می دوند تا رسیدن به نقطه ؛ بی آن که درک درستی از راه، ادامه و پایانش داشته باشند. آدم هایی که در انسداد جسم و روح، پرسه های هراس آلود می زنند. به مرگ محتوم نمی اندیشند. نفرین تخطی ناپذیر احساس و روان پارگی روح شان، ضرباهنگ زندگی را در یک مجادله بی مانند پی می گیرند و با صلابتی قیاس ناپذیر به سقف زل می زنند و هراسناک ترین کنش های غیرانسانی را مرتکب می شوند. در آوردگاهی که بریژیت برای مان به تصویر می کشد، آدم های نیمه دوم قرن بیستم، پس از دو جنگ جهانی در مواجهه شان با جنون تکنولوژی و سرعت و نیز میل شان به تسخیر کره ماه دیده می شوند. انگار بخواهند به هر قیمتی سبقت بگیرند، حتی به قیمت از دست دادن چیزهای بزرگ زندگی شان: «کمال گرایی روحش را تسخیر نکرده بود، تنها دغدغه اش زندگی به دور از مدیترانه و تماشای دربه دری تابستان توسط پاییز و تجربه کاهش دمای توامان با کوتاه شدن روزها بود. سال هایی که از پس هم می آمدند و می رفتند و آن دوره به تازگی از او مرد چهل ساله ای ساخته بودند، این جا وآن جا زیستن موضوعی حاشیه ای بود، در مقابل چیزی که اهمیت داشت ورود به ماه نوامبر بود که خود رنجی بود . وحتی از آن بدتر.»
منبع: روزنامه اعتماد