جنگ بزرگ یا جنگ اول یا «جنگی برای پایاندادن به همه جنگها»، منجر به فروپاشی امپراتوریهای بزرگ دلتمردان آمریکا، فرانسه و بریتانیا در پاریس 1919 و ظهور کشورهای جدید و به ترسیم دوباره مرزهای دنیای مدرن انجامید و بذرهای جنگ دوم جهانی و فجایع آن را در خود پرورد؛ فجایعی که تا به امروز نیز ادامه دارد.
مارگارت مکمیلان [Margaret MacMillan] تاریخنگار برجسته کانادایی در کتاب «پاریس ۱۹۱۹؛ شش ماهی که دنیا را تغییر داد» [Paris 1919 : six months that changed the world] روزهایی را شرح میدهد که 3 قدرت برتر جهان -آمریکا، فرانسه و بریتانیا- 6 ماه در پاریس برای برقراری صلحی پایدار با یکدیگر گفتوگو کردند.
به نوشته شیکاگوتریبون، همه کسانی که میخواهند بدانند چگونه «اشتباهات تاریخی» ممکن است به «مشکلات تاریخی» تبدیل شوند باید این کتاب درخشان را بخوانند.
این کتاب مملو از جزئیات گوناگون است و جامعیتی رضایتبخش دارد. همچنین کتاب به شکل مطلوبی سازمان یافته است؛ مثلا بحث درمورد نحوه تشکیل یوگسلاوی در سال 1919 بدون شرح رویدادهای جنگ های بالکان در سالهای 1912 و 1913 موجب سردرگمی است؛ به همین دلیل نویسنده تصمیم گرفته که ماجرای تجزیه امپراتوری هاپسبورگ را پس از شرح کامیابیهای چند ایالت کوچک بیاورد و اینکه روایت مجزا درمورد هر ملتی به خوبی نوشته شده است.
مکمیلان، استاد تاریخ در دانشگاه تورنتو، مهارت خاصی در توصیف و تحلیل افراد دارد. او علاوه بر مهارت در تشریح مشخصات چهرههای سرشناسی همچون وودرو ویلسون (رییسجمهور آمریکا)، دیوید لوید جورج (نخستوزیر بریتانیا) و ژرژ کلمانسو (نخستوزیر فرانسه) قادر است از بازیگران حاشیهای همانند ملکه رومانی (ملکه ماری) و یک رشته دعاگوی بدبخت از پکن تا بوداپست نیز بنویسد.
فرانسویها بهوضوح نگران تحتفشارماندن آلمان و آیندهای نامعلوم بودند. ایتالیاییها خواهان بازپسگیری اراضی بودند که مخفیانه در سال 1915 در ازای تغییر موضع شان به آنها وعده داده بودند. بریتانیاییها بیش از هر چیز بهدنبال برقراری ثبات در حاشیه اروپا و دسترسی ایمن به داراییهای امپراتوری خود در جنوب و شرقِ دور بودند. فقط آمریکاییها ایده بزرگی داشتند؛ یعنی ایده «حق تعیین سرنوشت».
قرار بود لهستانیها، چکها، اسلواکیها، اسلوونیها، صربها، لتونیتبارها، لیتوانیاییها، استونیاییها، رومانیاییها، بلغارها، ایتالیاییها، یونانیها، یهودیها، عربها، ارامنه و حتی کردها جایگاه ممتازی پیدا کنند. فقط آلمانیها و تا حدی ترکها آزادی این انتخاب را نداشتند که کجا و با چه کسانی میخواهند زندگی کنند- بهای شکست همین است.
جوامعی که طی قرون متمادی در یک مکان تحت قیمومیت یک امپراتوری زندگی کرده بودند ناگهان خود را اقلیتی مداخلهگر در ایالت شخصی دیگری مییافتند.
مذاکرهکنندگان پاریس تمام تلاش شان را کردند اما همانطور که برخی از قبل دریافته بودند همه منجر به شکست شد.
وینستون چرچیل در تلاشی ناموفق برای جلوگیری از تجزیه امپراتوری ترکیه به پاریس شتافت. او هشدار داد که چنین عملی «جنگ ابدی» را در جهان اسلام، از دریای مدیترانه تا هند، رقم خواهد زد و همینطور هم شد.
بنابراین مطالعه آنچه در بهار 1919 در پاریس رخ داد بهترین مقطع زمانی برای آن دسته از افرادی است که میخواهند جهان امروز را درک کنند.