«آخرین غول» رمانی است که اسکات فیتزجرالد یک روز پس از نوشتن اپیزود اول فصل ششم آن، در روز 12 دسامبر 1940 بر اثر سکته قلبی جان سپرد. این رمان نیز ناتمام ماند و درواقع پیش نویسی است که نویسنده پس از بازنویسی های مکرر فراهم آورد اما متن پرداخته و نهایی او محسوب نمی شود. حاشیه هایی که فیتزجرالد در کنار اپیزودهای کتاب نوشته است از قصد او برای بازنویسی حکایت دارد.
چنان که در پیش گفتار کتاب هم آمده است قصد او این بوده که رمانی به همان ایجاز و خوش ساختی «گتسبی بزرگ» بنویسد که اجل امانش نداد. به این ترتیب، در پیش نویس آخرین غول، نویسنده را در مرحله ای می یابیم که تمام مصالح داستان را گردآوری و ساماندهی کرده و به زیر و بم مضمون اصلی اثر تسلط کامل یافته اما هنوز فرصت تنظیم و هماهنگی نهایی را پیدا نکرده است. عجیب اینجاست که به رغم تمامی کاستی ها، این رمان چنین قدرتمند و شخصیت استار چنین پرشور، منسجم و باورپذیر از کار درآمده است.
استار، تهیه کننده هالیوودی در عین نگون بختی شکوه مند، بی تردید یکی از محوری ترین و کامل ترین شخصیت هایی است که فیتزجرالد ساخته و پرداخته و همزمان عمیقا درک کرده است. آن طور که در یادداشت هایش می نویسد سه سال آزگار، یا بیشتر را با کاراکتر استار به سر برده تا بتواند تمامی ویژگی هایش را کشف و شبکه پیچیده ارتباطاتش را با بخش های مختلف صنعت سینما ردیابی کند.
بر این اساس، می توان «آخرین غول» اسکات فیتزجرالد را حتی به شکل ناتمام هم، پخته ترین اثر او به حساب آورد. وجه تمایز این اثر از دیگر آثار فیتزجرالد این است که مونرو استار شباهتی به دیگر شخصیت های او ندارد. استار جزء جدایی ناپذیر صنعتی است که خود از بنیان گذارانش بوده و سرنوشت و تراژدی اش نیز با آن گره خورده است؛ تا حدی که رمان با این جمله آغاز می شود: «هرچند هیچ وقت توی هیچ فیلمی بازی نکرده ام، اما نافم را با سینما بریده اند». از این رو استار می تواند شبکه درهم و پیچیده صنعت هالیوود را نشان دهد. ادموند ویلسن، منتقد و نویسنده سرشناس آمریکایی، معتقد است که «آخرین غول» بهترین و برترین رمانی است که تاکنون درباره هالیوود نوشته شده و تنها رمانی است که ما را با خود به قلب هالیوود می برد. ویلسن هم چنین می نویسد: «مطالعه گتسبی بزرگ در کنار آخرین غول چشم انداز وسیع تری از این رمان و هدف نویسنده به دست می دهد. در این رمان نیز وحدت و انسجام هدف، و چیرده دستی در شیوه نگارش به وضوح به چشم می خورد. با واکاوی و بررسی انبوه یادداشت ها و چرک نویس های نویسنده می توان به جرات ادعا کرد که فیتزجرالد در ردیف نویسندگان آمریکایی درجه یک معاصر خود قرار دارد. برگ های پایانی گتسبی بزرگ، هم از دیدگاه دراماتیک و هم از نظر شیوه و سبک نگارش، ازجمله ماندگارترین آثار قصه نویسی نسل ما محسوب می شود.
تی. اس. الیوت معتقد است که فیتزجرالد اولین گام مهم را در تاریخ ادبیات آمریکا از زمان هنری جیمز به این سو برداشته است. و البته، آخرین غول هم، به رغم تحقق نیافتن منظور اصلی نویسنده در زمره آثاری به شمار می رود که استانداردی را در قصه نویسی پایه گذاری کرده اند».