.
نگاهی گذرا به رمان «مارتین ایدن» اثر جک لندن
انتشار : 1403/04/10

 جواد لگزیان

«اولی، کلید انداخت، در را باز کرد و رفت تُو، پشت سرش جوانکی سراسیمه داخل شد و کلاهش را ناشیانه برداشت. لباسی زمخت بر تن داشت که بوی دریا می‌داد، و خوب معلوم بود که با وارد شدن به این تالار بزرگ، خودش را گم کرده است. نمی‌دانست کلاهش را چه کار کند؛ داشت می‌چپاندش توی جیب کتش که اولی از دستش گرفت. این کار را آرام و طبیعی انجام داد، و جوان دستپاچه، از همراهش تشکر کرد. پیش خود گفت: اون می‌دونه که چه کار باید کرد. نمی‌ذاره دست از پا خطا کنم.»در سانفرانسیسکوی اوایل سده بیستم ملوانی پاکباز به نام مارتین، دل به زنی زیبا از خانواده‌ای ثروتمند به نام روت می سپارد. مارتین از روت دو سال مهلت می‌خواهد تا به سطح ثروت خانواده او برسدو در این فرصت نویسندگی پیشه می‌کند؛ اما هنگامی آثار مارتین به اقبال عمومی دست پیدا می کند که مارتین اقبال عاشقی را از دست داده و روت با نامه بدرود از او جدا شده است.مارتین که بودن برایش معنایی متفاوت از منفعت دارد، در صفحات بعدی زندگی نه به روت که به دریا دل می سپارد...چرا که «در این جهان هر کاری ممکن است به بیراهه بکشد اما عشق به بیراهه نمی‌کشد. تیر عشق به خطا نمی رود، مگر آن که عاشق آدمی ضعیف باشد و در نیمه راه ضعف کند و پایش بلغزد.»

جک لندن
نویسنده جاودان این رمان زیبا، جک لندن در سال ۱۸۷۶ دیده به جهان گشود و در نوجوانی با قایق یک دکله کوچک خود دل به دریای زندگی زد. جک سریع دبیرستان را پشت سر گذاشت و پس از شش ماه تحصیل در دانشگاه در جست‎وجوی طلا رهسپار آلاسکا شد.جک لندن با دنیایی از ایده‌های نو برای نوشتن از سرزمین برف‎ها بازگشت و آوای وحش، سپید دندان، گرگ دریا و پاشنه آهنین را آفرید. این سطرهای درخشان مارتین ایدن شایسته خود اوست:
«او سراسر زندگی‌اش گرسنه عشق بوده است. طبیعتش در آرزوی عشق بود، و در این راه سخت و آبدیده شده بود. او نمی دانسته است که به عشق نیاز دارد. این‎جا هم نمی دانست. فقط آن را در عمل دید و در برابرش لرزید، و گفت چه ظریف، عالی و باشکوه است.»

پشت سر گذاشتن کلیشه
عشقی که جک لندن از آن حرف می‌زند از همان سطرهای اول مارتین را به نیرویی ورای جسم متصل می‌کند، نیرویی که تلاش می‌کند مارتین از وجود خود آگاهی یابد و از خود آدم بهتری شایسته عشق بسازد و دقیقا توصیف و کارکرد همین نیرو است که رمان را از انبوه عاشقانه‌های کم‌مایه و سطحی جدا می‌کند.در طول این روایت استادانه آن‎چه اثر جک لندن را ممتاز می‌کند، توصیفاتی است به‎شدت از جنس ناتورالیسم که از ابتدا خواننده را با ملوان قصه همراه می‌کند. بوی دریا در تمام روایت پیچیده است و مارتین با گام‎هایی رویایی از ملوانی آماتور به سوی ناخدای دریای عشق به پیش می‌رود و کلیشه عاشق فقیر و زن اشرافی را صورتی جاودانه می‌بخشد؛ چرا که این بار زیبایی روح است که داستان را پیش می‌برد و به ابدیت پیوند می‌زند. «مارتین ایدن»  کتابی از جک لندن با ترجمه‌ محمد تقی فرامرزی در ۴۹۶ صفحه از سوی نشر دنیای نو به بازار کتاب رسیده است.