جواد لگزیان
آدم ها هم مانند عمارت ها در بیداد زمان گاه ویران میشوند اما همان طور که میشود عمارتی از نو ساخت، باید دست به کار شد و عمارت خویش را هم از نو ساخت. محمد طلوعی در«ویرانههای من، جستارهایی درباره روان رنجور و آدمها» با نثری اندوهبار از قصههای تلخ زندگی و رنج ها میگوید و البته تلاش برای تداوم و برای آبادانی. خواندن این کتاب ما را با طلوعی همراه میکند از کودکی او و قصه ماهیگیری کنار پل و کشف تنهایی تا جوانی و قصه جدایی و حکایت اکنون او و راه رفتنش کنار ساحل دست در دست یار و این گونه است که با کتاب کلمه به کلمه پیش میرویم و ناگهان خود را در حال مرور ویرانی و آبادانی خویش مییابیم.
رشت خوب و صمیمی و مهربان
در سال های جوانی یک بار در جریان رونمایی یک کتاب، محمد طلوعی را دیدم و از این همه حس خوبم نسبت به او تعجب کردم، چرا که به ندرت از کسی در اولین دیدار آن همه خوشم آمده بود. بعدها که داستان های او را خواندم علت این شیفتگی را در علاقه به شهر رشت، شهر باران یافتم، جایی که طلوعی حتی در تلخ ترین لحظات یاد آن را نورانی نگه میدارد و دوستداشتنی. در قلب من همیشه رشت خوب و صمیمی و مهربان لبخند میزند درست مثل محمد طلوعی.
درباره نویسنده
محمد طلوعی، (زاده ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۸، رشت) نویسنده، فیلمنامهنویس و شاعر اهل ایران و موسس و سردبیر مجله ناداستان است. او دانش آموخته رشته سینما از دانشگاه سوره و ادبیات نمایشی از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و در مجلات همشهری داستان، ۲۴، ناداستان و آنگاه داستانها و ناداستانهایی منتشر کرده است. طلوعی جوایزی از جمله «جایزه ادبی واو» برای رمان
« قربانی باد موافق» و جایزه ادبی گلشیری برای مجموعه داستان کوتاه «من ژانت نیستم» را دریافت کرده است. برخی از آثار طلوعی تا امروز به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و لهستانی ترجمه شده است. ترجمه داستانهای او در مجلاتی چون گاردین، اینترناسیوناله و کلمبیا ژورنال منتشر شده است.
برشی از کتاب
گفتم: «چرا تو همچین جایی باید یه چیزی اینقدر غمگین گوش کنیم؟» همسرم گفت: «خودت هم دوست داری.» گفتم: «میدونم، ولی چرا دوست دارم؟ سؤالم از خودم اینه. چرا باید یه همچین جایی هنوز غمخوری کنم؟» همسرم موسیقی را قطع کرد و گفت: «یه چیزیه که از خونه میآریم. من هم تو ونکوور به همین فکر میکردم.» همسرم سالها در ونکوور زندگی میکرده و آنجا هم موسیقی غمناک گوش میداده و یاد ایران میافتاده. ما مردمی هستیم که در تضادها زنده ماندهایم و غمهامان را همهجای عالم با خودمان بردهایم.
ویرانههای من با زیرعنوان جستارهایی درباره روان رنجور و آدمها نوشته محمد طلوعی را نشر چشمه در ۹۴ صفحه رهسپار بازار کتاب کرده است.