«هشت جستار درباره فردوسی و شاهنامه» مجموعه ای از جستارهای تحقیقی دیک دیویس، پژوهشگر و مترجم نامدار انگلیسی است که در آن به موضوعاتی نظیر گونه شناسی مقدماتی، منابع فردوسی در سرایش شاهنامه، دین در شاهنامه، زن در شاهنامه و بررسی ابعاد مختلف شخصیت اسطوره ای رستم دستان و نیز روایت های طردشده و بحران های گذار در شاهنامه پرداخته است. تصویر ایران در شاهنامه و بیت های الحاقی این کتاب از دیگر موضوعاتی است که دیویس در جستارهایش مدنظر داشته است. دیویس در هشت جستار این کتاب که در میانه سال های 1996 تا 2015 منتشر شدند، با دیدگاهی تازه به فردوسی و شاهنامه پرداخته است، اما صاحب نظران در باب تازگی، اصالت و اهمیت پژوهش های او اتفاق نظر دارند. در مقدمه ترجمه فارسی به برخی از نکات قابل تامل نظریات دیویس درباره شاهنامه اشاره شده است؛ در مقاله «تاملی در باب منابع شاهنامه»، دیویس این ادعا را که منابع شاهنامه شفاهی بوده است می پذیرد، ادعایی که پیش از آن دکتر الگا دیویدسن به طور مبسوط و مصرانه پیش کشید. البته دیویس در برخی از جستارهایش ازجمله «زنان در شاهنامه» این نظر را تعدیل می کند و از استفاده فردوسی از آمیزه ای از منابع شفاهی و مکتوب می گوید. یکی دیگر از نظرات بحث برانگیز دیک دیویس درباره حدود جغرافیایی ایران در شاهنامه است. او این ایده را در مقاله «ایران و ناایران» مطرح می کند که ایران بخش اسطوره ای شاهنامه در خراسان امروزی و غرب افغانستان و آسیای مرکزی جای می گیرد، «جغرافیای ایران در شاهنامه هنوز هم مقوله ای مبهم و قابل تشکیک است و در مجموع کانون اصلی آن از شمال و شرق به جانب مرکز و جنوب متمایل می شود و سپس به جانب غربی کشیده می شود... و نمی توان با اتکا به جغرافیای شاهنامه به مفهومی روشن از هویت واحد ایرانی رسید». گرچه تردید درباره قلمرو ایران در جهان و جغرافیای شاهنامه در نوشته های برخی از محققان ایرانی هم وجود دارد، مشخص است که محدوده جغرافیایی ایران در بخش داستانی شاهنامه تقریبا معادل حدود ایران در روزگار ساسانیان است. دیک دیویس در مقدمه ای که بر ترجمه فارسی جستارهایش نوشته است اشاره می کند که نخستین مقاله اش درباره شاهنامه با عنوان «مسئله منابع فردوسی» بسیار بحث برانگیز شد و مخالفت منتقدان بسیاری را برانگیخت. دیویس در مقاله اش به سنتی اشاره می کند که در آن شاعر یا نویسنده ادعا می کند روایت او در منبعی کهن آمده اما این منبع در دست دیگران نیست، نتیجه منطقی این نکته آن است که برخی از بخش های شاهنامه و داستان های اسطوره ای و افسانه ای بیش از آنکه از منابع مکتوب اخذ شده باشد، به گونه ای شفاهی تدوین شده است. اما منتقدان معتقد بودند که منبع شفاهی در قیاس با منبع مکتوب کمتر با تمدن پیوند دارد و رواج آن در هر جامعه ای بدان معنا ست که آن جامعه چندان متمدن نیست و اگر ثابت شود داستانی منبع شفاهی داشته در باب عمق و غنای آن تردید پیش می آید. دیویس می نویسد از نظر مخالفان، سخنان من به معنی تحقیر فردوسی و شاهنامه تلقی می شد، حال آنکه دل مشغولی من با شاهنامه از اساس مبتنی بر احترام، تحسین و حتی عشق پرشور و عمیق به این اثر بود.