در سال های اخیر محمد دهقانی، نویسنده و مترجم، به طور منظم مشغول نوشتن کتاب هایی درباره تاریخ و ادبیات ایران بوده و تاکنون چندین عنوان از این مجموعه منتشر شده و برخی از عناوین مجموعه نیز چندین بار تجدیدچاپ شده اند. مجموعه «تاریخ و ادبیات ایران» مجموعه ای مفصل است که به ایران پس از اسلام مربوط است. به این ترتیب این مجموعه از عصر سامانی آغاز می شود و قصد دارد مهم ترین شاهکارهای ادبی و فرهنگی ایران پس از اسلام را مورد نقد و بررسی قرار دهد. نقطه آغاز این مجموعه ایران پس از اسلام است چراکه امروز از ادبیات قبل از اسلام چیز زیادی در دست نیست و این مقدار اندکی هم که به جا مانده، عمدتا یا متون و بیانیه های مربوط به حاکمان و اهل قدرت است که یا به صورت کتیبه و سنگ نوشته به جا مانده یا در کتب پهلوی مربوط به دوره ساسانی آمده است. بخش دیگری از این متون نیز مربوط به آثار مذهبی آن دوران است که امروز فقط از جنبه تاریخ ادیان و سیر تحولات فرهنگی آن دوران حائز اهمیت هستند. در معرفی مجموعه «تاریخ و ادبیات ایران» آمده که کتاب های این مجموعه «برای کسانی نوشته شده است که به تاریخ فرهنگی و ادبی ایران علاقه مندند و می خواهند برگزیده ای از بهترین شاهکارهای ادبی ایران را همراه با شرح و تفسیر لازم به زبانی ساده و روشن بخوانند و بدانند که این شاهکارها در کدام فضای تاریخی پدید آمده و متقابلا چگونه بر آن تاثیر نهاده اند». این مجموعه می کوشد تاریخ ادبی ایران را در پیوند با «تاریخ عمومی جهان» ببیند و به تحولات فکری و فرهنگی کشورها و اقلیم هایی هم که به نحوی با ایران در ارتباط بوده اند اشاره کند و به این ترتیب گستره ای روشن تر برای مقایسه تاریخ و ادبیات ایران و جهان پدید آورد. دهقانی در این مجموعه تلاش کرده شمایی از تاریخ ایران را در کنار ادبیات معرفی کند تا خواننده ای که این مجموعه را می خواند، در نهایت با تاریخ ایران و نوعی تحلیل تاریخی هم آشنا شود و نه اینکه صرفا اطلاعات خشک تاریخی به او داده شود. به عبارتی این مجموعه می کوشد بینش و نگرشی از تاریخ ایران به دست دهد تا خواننده بتواند در ذهن خودش درست مثل یک داستان آن را دنبال کند و صحنه های اصلی این تاریخ را به یاد بیاورد. در بخش مربوط به عصر سامانی هشت عنوان منتشر شده است: محمدبن زکریای رازی، رودکی پدر شعر فارسی، شاهنامه ابومنصوری، تاریخ بلعمی، دقیقی، ترجمه تفسیر طبری، کسایی مروزی و شاهنامه فردوسی. این هشت کتاب در کنار هم تصویری روشن از وضعیت تاریخی و ادبی ایران در عصر سامانی به دست می دهد.
تعدادی از کتاب های این مجموعه اخیرا تجدیدچاپ شده اند و یکی از آنها کتاب «محمدبن زکریای رازی» است. در بخشی از مقدمه این کتاب می خوانیم: «تاریخ ایران در نخستین سال های انتقال از عصر ساسانی به دوره اسلامی سخت تیره و مبهم است. هنوز معلوم نیست که امپراتوری عظیم و پهناور ساسانی چگونه در برابر اعراب از هم فرو پاشید و جای خود را به خلافت عربی داد. پرسش مهم تر این است که ایرانیان زرتشتی دین اجدادی خود را چرا و به چه ترتیبی رها کردند و چگونه بیشتر آنها در طول حداکثر چند دهه به دین تازه ای گرویدند که مهاجمان عرب با خود به ارمغان آورده بودند؟ چرا هزار سال پیش از آن نیاکان همین ایرانیان، وقتی با هجوم سهمگین اسکندر مقدونی روبه رو شدند، در حفظ دین خود آن همه کوشیدند و به دین و مسلک فاتحان یونانی هیچ اعتنایی نکردند، اما اینک دین مهاجمان بادیه نشین و به ظاهر دور از تمدن عرب را چنین آسان پذیرا می شدند؟ چرا خط و زبان پهلوی را که قرن ها با آن کتاب نوشته و سخن گفته بودند تقریبا به کلی از یاد بردند و برای نوشتن مطالب دینی و علمی و فلسفی به خط و زبان عربی روی آوردند؟ این کار را تا کجا به اختیار خود و تا چه حد به اجبار انجام دادند؟ سخن گفتن و نوشتن به زبان فارسی حدودا از کی و کجا آغاز شد؟» اینها پرسش هایی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
کتاب «رودکی، پدر شعر فارسی» نیز اخیرا تجدیدچاپ شده است. در تاریخ ادبیات فارسی رودکی شاعر بسیار مهمی است و جایگاه قابل توجهی به خود اختصاص داده است. همان طور که در کتاب هم اشاره شده رودکی در روزگاری می زیست که یکی از بهترین دوره های تاریخ ایران و شاید بتوان گفت درخشان ترین عصر تمدن ایران پس از پیدایش اسلام بود. تاریخ دقیق ولادت او روشن نیست و درواقع اطلاعات ما از زندگی رودکی اندک است. دهقانی در بخشی از مقدمه کتاب درباره این موضوع نوشته: «ظاهرا در همین دوران سی ساله سلطنت نصر بود که رودکی به دربار سامانی راه یافت و به نخستین شاعر بزرگ زبان فارسی بدل شد. مسلم است که پیش از او شاعران فارسی زبان دیگری نیز بوده و برخی از آنها مانند مسعودی مروزی منظومه های بلندی چون شاهنامه هم می سروده اند. لیکن این شعرها، در قیاس با اشعار برجای مانده از رودکی، از حیث وزن و آهنگ و لفظ و معنا غالبا خام و ناهموارند. بخش اعظم اشعار و منظومه های رودکی را دست حوادث از میان برده است و ما امروزه فقط مقدار کمی از آنها را که اندکی بیش از هزار بیت است در اختیار داریم. اما در همین مقدار ناچیز هم آن قدر شعر عالی و سنجیده هست که سراینده آنها را باید بی تردید شاعری توانا و بی بدیل محسوب کرد. آگاهی ما از زندگی این شاعر بزرگ بسیار اندک و آمیخته به داستان هایی است که معمولا مردمان هر روزگاری درباره انسان های مهم و مشهور می سازند و رواج می دهند. آنچه شاید بتوان با اطمینانی نزدیک به یقین درباره رودکی گفت این است که او در سال های میانی عمر به دربار سامانیان پیوسته و در دوران فرمانروایی امیر نصربن احمد به اوج بهره مندی و شهرت رسیده و سپس در سال های پایانی عمر گرفتار فقر و درماندگی و نابسامانی شده و سرانجام در سال 329 ق/ 319320 خ در زادگاه خود درگذشته و همان جا مدفون شده است.
قول مشهور درباره رودکی این است که نابینا بوده است، اما دست کم در شعرهای برجای مانده از او نشانه ای نمی بینیم که حاکی از نابینایی وی باشد، بلکه شاعر در موارد گوناگون از تجربه هایی سخن گفته است که مستلزم داشتن چشم و برخورداری از قوه بینایی اند. با این حال، کاملا امکان دارد که این سخنان همه حاصل دعوی شاعرانه و برآمده از عالم خیال باشد».