.
به بهانه انتشار فیلم نامه سه جلدی «کوچک جنگلی» ناصر تقوایی
انتشار : 1403/04/31

فیلم نامه سه جلدی «کوچک جنگلی» نوشته ناصر تقوایی اخیرا منتشر شده است. این کتاب برداشتی آزاد از زندگی میرزا کوچک خان بانی نهضت جنگل است که با مقدمه ای مفصل و خواندنی از ‫ حمید دباشی در نشر مس به چاپ رسیده است. این فیلم نامه قرار بود در دهه شصت به صورت سریال ساخته شود اما ماجراهایی دیگر در راه بود و امکان ساخت تصویری این متن فراهم نشد. تقوایی بیش از یک سال برای نوشتن فیلم نامه پانزده قسمتی «کوچک جنگلی» وقت گذاشت و پیش تولید سریال دو سال زمان برد. اما ناصر تقوایی بعد از سه سال کوشش در سال 1361 از تولید و کارگردانی سریال حذف شد و این متن هرگز به تصویر نرسید. اینک پس از حدود چهار دهه و اندی متن این فیلم نامه به انتشار رسیده است. ناصر تقوایی فیلم ساز مهم جریان موج نو سینمای ایران اقتباس های مهمی نیز دارد. آثار او همواره بین ادبیات و سینما در رفت وآمد بوده و فارغ از آنکه خود داستان نیز نوشته است، فیلم نامه های او نیز وجهی ادبی دارد و از این رو انتشار فیلم نامه «کوچک جنگلی» با اینکه حسرت ساخته نشدن سریالی در قد و قامت «دایی جان ناپلئون» را یادآوری می کند، اتفاق مهمی است. تقوایی در مصاحبه ای که در مجله ادبی «نوپا» (شماره سوم، بهار 1400) منتشر شده، می گوید که هرگز از ادبیات دور نبوده است: «برای فیلم باید داستان خوبی داشت و زبان تکنیکی را دانست. باید فیلم نامه ای نوشت که قابل انتقال به تصویر باشد». او ادبیات را مادر سینما و مادر همه هنرها می خواند و می گوید نوشتن را از نوجوانی شروع کرده و بعدها در سینما هم نویسندگی برایش جدی بوده است. به این اعتبار متن فیلم نامه «کوچک جنگلی» بسیار خواندنی است. تقوایی در این متن داستانی پرکشش و جذاب از مبارزه میرزا روایت می کند که ظرایف و جزئیات بسیار دارد. حمید دباشی، جامعه شناس معاصر، منتقد و استاد ادبیات تطبیقی و مطالعات ایران در دانشگاه کلمبیا آمریکا در مقدمه خود بر کتاب، ناصر تقوایی را «خضر سبزه روی سپیدموی سینمای ایران» می خواند و می نویسد: «متن فیلم نامه کوچک جنگلی استاد تقوایی به دستم رسید -فیلم نامه ای که نامه ماند و فیلم نشد- متن فیلم نامه را می خواندم و فیلم ناساخته او را در ذهنم می دیدم. هم خود استاد تقوایی و هم نزدیکان او در جریان مقدمات ساخت این فیلم و اینکه چرا فرصت ساختن این فیلم را از وی گرفتند گفته و نوشته اند. حرف من اما امروز در حکمت همین ناساخته ماندن فیلمی است که فقط تقوایی می توانستی ساخت و نساخت- حکمتی الهی در مرگ یک پرستو هست، به قول هاملت در دیالوگ جاودانش با هوریشیو: همه هرچه هست همان گونه است که باید باشد، یا به قول شاملوی کبیر خود ما: فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه/ اما یگانه بود و هیچ کم نداشت. چرا تقوایی کوچک جنگلی را نساخت جزء سیاهه اعمال روزگار ننگینی که در آن زیست خواهد ماند. جایی می خواندم که استاد گفته بود کوچک جنگلی وصیت نامه سینمایی او می بود. عمر و عزت استاد تقوایی افزون باد اما همین نساختن کوچک جنگلی هم از درخشان ترین فصول کارنامه سینمایی اوست. ولی چرا و چگونه این را می گویم؟». دباشی کوچک جنگلی یا یونس استادسرایی را که مردم ایران به نام افتخاری میرزا کوچک خان جنگلی می شناسند، «مبارز انقلاب مشروطه و رهبر جنبش جنگل، جزئی از نیروهای انقلابی که در جریان نهضت مشروطیت، علم مبارزه برای رهایی ایران از اشغال روسیه برافراشت» می خواند که به قول او «آرزوهای بلند سوسیالیستی اش اما در حال عقب نشینی از مقابله با نیروهای دولتی رضاشاه در کوه های تالش به تاریخ پیوست». و ادامه می دهد: «دنیا از دیدن کوچک جنگلی تقوایی برای همیشه محروم است، اما در همین محرومیت هم حکمتی هست. اسطوره رهایی ملت ما همان بهتر که جایی میان کوه های کهن تالش و ذهن حماسه سرای تقوایی در تلویح و تعلیق در نوسان بماند». دباشی معتقد است برای درک محور سیاسی کوچک جنگلی تقوایی باید به «تابستان همان سال» نوشته تقوایی بازگشت؛ مجموعه هشت قصه کوتاه او بر محور کارگران اسکله های جنوب در بحبوحه کودتای 28 مرداد، که از دید دباشی حال وهوای «مردان بدون زنان» همینگوی بر این قصه های ناب تقوایی جاری است. دباشی دست آخر می نویسد: «جایی در کتابی از آثار فلاسفه متاخر می خواندم که می گفت هر شاعری شعری بنیادین دارد که هرگز آن شعر را نمی سراید ولی همه اشعار دیگر او به این شعر ناسروده اشارت دارند- «کوچک جنگلی» تقوایی هم شعر ناسروده و حماسه آزادی نادیده او ماند و چه بهتر که چنین تقدیر بود!... ما امروز در این کتاب فیلم نامه کوچک جنگلی او را می خوانیم و با دوربین بینایی که او در ذهن و روان خلاق ما بعد از عمری کار به کار گذاشته فیلم او را می بینیم!».