.
به مناسبت انتشار کتاب شاهرخ مسکوب نوشته علی بزرگیان
انتشار : 1403/07/24

روشنفکر محبوب
 محسن آزموده
در آشفته بازار روشنفکری ایران که هیچ کس دیگری را قبول ندارد و همه پشت هم صفحه می گذارند و علیه هم صحبت می کنند و از هم آتو می گیرند، تقریبا همگان درباره صداقت و پاکیزگی و سلامت فکری دو چهره اتفاق نظر دارند و کمتر کسی بد آنها را می گوید و درباره راست و درست بودن آنها تردید دارد. اولی صادق هدایت است و پس از او شاهرخ مسکوب. حتی می توان گفت اگرچه هدایت به علت مضامین و محتوای بعضی آثارش، مورد نقد و طرد بعضی به ظاهر «اخلاقیون» و ظاهرگرایان و قشری مسلکان است و خواندن نوشته های او را منع می کنند، اما این نگاه درباره مسکوب مصداق ندارد. برعکس، هر چه بیشتر می گذرد، مخاطبان آثار او بیشتر می شوند و عطش دانستن درباره او شدت می گیرد.

انصافا درباره هدایت و مهم ترین آثارش یعنی بوف کور، بسیار نوشته و گفته و ساخته شده، صدها و بلکه هزاران کتاب و مقاله و گفتار و فیلم و یادداشت و اثر هنری و... آشنایی ما با شاهرخ مسکوب اما بسیار اندک است، در حد چند کتاب خودش و یادداشت ها و مقالاتی که دوستان و نزدیکانش اینجا و آنجا نوشته اند. به تازگی نشر مان از دوستم علی بزرگیان، روزنامه نگار پژوهشگر حوزه فرهنگ و اندیشه، کتاب کوچکی با عنوان «شاهرخ مسکوب» منتشر کرده است. این کتاب نخستین شماره از مجموعه نامیرایان است، مجموعه ای که قرار است درباره شخصیت های دوران ساز فرهنگ و ادب فارسی باشد و برای شروع چه چهره ای بهتر از شاهرخ مسکوب. نویسنده ای چیره دست با قلمی سحار و شیوا و روان که بخش اعظم عمرش را صرف تحقیق و نگارش درباره داستان ادبیات فارسی کرد. او که به راستی در زبان فارسی زیست و در این قلمرو هم نشین بزرگانی چون فردوسی و حافظ بود و از آنها و درباره آنها نوشت.

علی در کتاب کوچکش، روایتی شیرین و خواندنی از زندگی مسکوب به دست می دهد. او داستان را از لحظه هایی سخت و نفسگیر در زندگی مسکوب آغاز می کند: اسفند 1333، اتاق بازجویی زندان لشکر دو زرهی، وقتی که شاهرخ با دستان گره خورده به هم، بسته به ریسمانی از سقف، آویزان است و استوار ساقی قرار است به حسابش رسیدگی کند.

مسکوب در این زمان، 29 سال سن دارد، یک سال پس از کودتای 28 مرداد، به علت عضویت در حزب توده برای چندین بار دستگیر شده و خودش هم نمی داند که قرار است دو سال و دو ماه در زندان بماند.

کتاب بعد از این شروع تکان دهنده، به شرح نوجوانی مسکوب در اصفهان و سال های دانشجویی او در دانشکده حقوق دانشگاه تهران و عضویتش در حزب توده می پردازد و سپس جدایی او از حزب و پناه بردن به ادبیات کهن فارسی و اسطوره های ایرانی.

باقی قصه را خودتان بخوانید. لطفش در همین است. فقط اشاره کنم که علی در نگارش زندگی مسکوب، غیر از آثار خواندنی موجود مثل روزها در راه و در حال و هوای جوانی و کارنامه ناتمام، به گنجینه کتاب های مسکوب در کتابخانه دایره المعارف اسلامی هم سر زده و حاشیه های او بر آثاری را که خوانده، دیده، همچنین با شماری از دوستان و آشنایان مسکوب مثل حسن کامشاد و علی بنو عزیزی و رامین جهانبگلو و گلی ترقی و سروش حبیبی و... گفت وگو کرده و از همه اینها بهره برده است.

نویسنده کتاب «شاهرخ مسکوب» در مقدمه کوتاه کتابش به درستی نوشته که تب شاهرخ مسکوب، با گذشت چندین سال از انتشار روزها در راه، نه فقط فروکش نکرده که تندتر هم شده است. با آرزوی اینکه انتشار آثاری چون کتاب حاضر، زمینه ساز پژوهش ها و تحقیقات مفصل تر و بیشتری درباره این روشنفکر محبوب و دوست داشتنی شود. با امید.