.
انتشار رمان«شهر و دیوارهای نامطمئنش» نوشته هاروکی موراکامی
انتشار : 1403/08/23

 اسدالله امرایی
«انسان ها مثل هوای دم وبازدم ما زودگذر هستند و فعالیت های روزمره زندگی چیزی نیستند جز سایه ای گذرا و در عین حال پویا. همیشه مجذوب این کلمات بودم، اما فقط بعد از مرگم و تبدیل شدن به چیزی که می بینی، معنای واقعی کلمات را فهمیدم. آره، ما انسان ها آهی بیش نیستیم و حالا که مردم، دیگه حتی سایه هم ندارم.» رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش نوشته هاروکی موراکامی با ترجمه امیر دیانتی از زبان ژاپنی در نشر نیماژ منتشر شد. شهر و دیوارهای نامطمئنش داستانی عاشقانه درباره جست وجو؛ قصیده ای است در بزرگداشت کتاب ها و کتابخانه هایی که این گنجینه ها را در خود جای داده اند و تمثیلی است برای این روزگار غریب. داستان در مرز خیال و واقعیت روایت می شود و میان شهر محصور شده، میان دیوارها و دنیایی که می شناسیم یا تصور می کنیم می شناسیم، رفت و برگشت دارد. داستان این کتاب ماجرای پسر و دختری نوجوان است که عاشق هم می شوند. دختر به او می گوید خود واقعی اش جای دیگری است. شهری محصور شده میان دیوارها که تک شاخ ها در آن جولان می دهند و کتابخانه ها به جای کتاب رویاهای باستانی دارند و تکنولوژی در آن جایی ندارد. دختر ناگهان و به شکل مرموزی ناپدید می شود، مرد در میانسالی به شهر محصور میان دیوارها می رسد و دختر هنوز در همان سنی است که مرد اولین بار دیده بود. همه چیز همان گونه است که دختر گفت، اما پشت نقابی دلفریب، ماجرایی شوم خفته است. «وقتی طعم عشق خالص و واقعی رو بچشی، گرما به یه قسمت از قلبت می تابه و حتی می سوزوندش. مخصوصا وقتی اون عشق قبل از اینکه به کمال برسه و میوه بده، میونه راه از دست بره. یه همچین عشقی برای کسی که تجربش کرده، نعمت عالی و سعادت خالصه اما در عین حال می تونه یه نفرین مادام العمر و دردسرساز هم باشه.» هاروکی موراکامی، نویسنده ژاپنی که مترجم هم هست و بیشتر به عنوان مترجم ریموند کارور شهرت دارد. اغلب آثار موراکامی به زبان فارسی ترجمه شده. موراکامی، سال 1949، در کیوتو به دنیا آمد، یعنی زمانی که ژاپن دوران پساجنگ جهانی دوم را می گذراند و وضعیتی دوگانه در قبال فرهنگ امریکایی داشت: هم در جنگ از این کشور دشمن شکست خورده بود و هم فرهنگ امریکایی در حال نفوذ در فرهنگ سنتی خانواده های ژاپنی بود. این دوگانگی و تاثیرات آن، بر فضای ذهنی و داستانی موراکامی نیز تاثیر بسیار داشته است؛ چنانکه گرچه او گاه از سوی ادبای هموطنش محکوم به بی اعتنایی به ساختار ادبیات ژاپن و به اصطلاح غربی بودن می شود، ولی همزمان رگه هایی بسیار شرقی نیز در آثارش دارد. فصل اول کتاب بازنویسی داستانی قدیمی از خود او است. بخش دوم کتاب، قهرمان داستان شغلی در یک کتابخانه در شهری کوچک در فوکوشیما پیدا می کند و در آنجا با سلف مرموز خودش و نوجوانی آشنا می شود و در سه قسمت، راوی از 17 سالگی به میانسالی می رسد و داستان بین واقعیت و حالتی شبیه رویا جابه جا می شود. موراکامی گفته داستان زمان جوانی اش حاوی دو عنصر مورد علاقه اش یعنی دیوار و سایه بود. اما برای نوشتن آن باید حرفه ای تر می شد. موراکامی گفت: «من داستان را در حالت نیمه کاره در یک مجله ادبی منتشر کرده بودم و از آن بسیار پشیمان بودم. مثل یک استخوان ماهی در گلویم گیر کرده بود. من از کار راضی نبودم، اما عنوان را دوست داشتم.» موراکامی به ژاپن تایمز گفته بود: «عنوان رمان به این سوال اشاره دارد که آیا دیواری که دنیایی را از دنیای دیگری جدا می کند واقعا محکم است یا خیر.»