.
نگاهی به کتاب «دیرش روایی» اثر بهمن نامور مطلق
انتشار : 1403/12/18

 منیژه کنگرانی
زمان، یکی از مباحث مهم و بنیادین در روایت ادبی است. زمان و روایت چنان در هم تنیده اند که نمی توان یکی را بدون دیگری در نظر گرفت. زمان در کنار وجه و صدا از عناصر بنیادین روایت محسوب می شوند. به طور کلی مبحث زمان در روایت را می توان در سه حوزه: نظم یا ترتیب؛ دیرش یا سرعت و تناوب یا تکرار دسته بندی کرد. از میان این سه، دیرش بخشی مهم و حساس از روایت پردازی و دانش و مهارتی برای تنظیم و مهار زمان روایت است. بی تردید روایت نیز مانند دیگر پدیده ها در این جهان دارای تناسبات زمانی است، تناسباتی که بسیار بی شمارند. نظم دیرشی توزیع مطلوب و متناسب مدت زمان در طول زندگی، کار یا روایت است. مولفان برای گیرایی و معنادار شدن آثارشان می کوشند تا از نسبت مناسب میان دیرش داستان و دیرش روایت و همچنین دیرش در قسمت های گوناگون آثارشان به خوبی بهره بگیرند. شناخت این مباحث و شیوه های روایی فرصتی را فراهم می آورد تا نویسندگان برای آفرینش بهتر و موفق تر آثار و منتقدان برای تحلیل و نقد مناسب و مستدل تر از روایت های ادبی و هنری در تالیفات خود بهره بگیرند. دیرش همچنین با طول و کشیدگی، سرعت و مدت روایت در دریافت اثر و جلب توجه مخاطب نیز تاثیری عمیق و گسترده دارد. کتاب دیرش روایی تالیف دکتر بهمن نامورمطلق به مبحث دیرش زمانی در روایت پرداخته است. این کتاب در 11 فصل و در دو بخش کلی مباحث نظری و مطالعات کاربردی تنظیم شده است.

فصل نخست کتاب به موضوعات عمومی و کلی دیرش مانند واژه شناسی دیرش، گذار از نظم به دیرش، تبیین مساله دیرش نزد انسان به خصوص انسان معاصر و زندگی او اشاراتی دارد. مولف در تعریف دیرش چنین آورده است: دیرش معادل واژه لاتین durée-During است که برای بیان طول، کشیدگی، بلندی زمان و مدت زمانی استفاده می شود. فضای زمانی و دوره قابل سنجشی که در آن یک رویداد و پدیده ای یا کنش و حالتی محقق می شود یا فاصله میان آغاز و پایان زمانی؛ از این رو در دیرش حداقل پنج موضوع دارای اهمیت است: مساله زمان، پیوستگی و تداوم عناصر آن، تشخیص آغاز و انتهای موضوع، موضوع مشخص و در نهایت قابل سنجش بودن آن. در نتیجه می توان گفت دیرش مدت زمان مرتبط با یک پدیده است که با آغاز و انتهایی مشخص قابل اندازه گیری است. بر این اساس آغاز یا انتهای دیرش با مرزهای دیگر دیرش ها جدا می شود.

فصل دوم به دیرش روایی و گونه شناسی آن پرداخته شده است و مولف چهار گونه رایج دیرش شامل حذف، تلخیص، صحنه و درنگ (توقف) را که به واسطه آن می توان طول روایت را کم یا زیاد کرد از هم متمایز و تعریف کرده است. هر یک از این گونه ها دارای زیرگونه های متفاوت و گاه متعددی هستند که شناخت آنها در خلق و نقد روایت به خصوص از دیدگاه زمان پردازی مهم و ضروری است. چهار فصل پسین کتاب به بسط و معرفی هر یک از این گونه ها اختصاص یافته است. دو فصل پایانی این بخش کتاب به مطالعه تطبیقی و ترکیبی این گونه ها و به طور کلی گونه شناسی های متفاوت توجه شده است.

بخش دوم کتاب در دو فصل تنظیم شده و به جنبه کاربردی و مطالعاتی دیرش زمانی در هنر پرداخته است. در میان هنرها، موسیقی، سینما و هنر نمایش به ویژه با زمان تنیده شده و ارتباط تنگاتنگی دارند. از این رو فصلی به مبحث دیرش در فلسفه و موسیقی اختصاص یافته است و در آن به ویژه به آرای برگسون، گاستون باشلار و ژیل دلوز درباره زمان توجه شده است. مولف در آخرین فصل کتاب با بررسی اقتباس فیلم تنگسیر امیر نادری از رمانی به همین نام اثر صادق چوبک، به مطالعه نظم و دیرش در این دو نظام متنی و سینمایی پرداخته و ضمن تحلیل نشان می دهد که کارگردان از چه نظام دیرشی بهره برده است تا بتواند یک کتاب حدود 200 صفحه ای را در فیلمی در کمتر از دو ساعت روایت کند. بی تردید قبض و بسط های هیجانی یا غیرمنطقی و طولانی و کشدار شدن زیاد یک فیلم، سریال، اثر یا هر پدیده ای نشان از عدم توجه به زمان و نوعی بی نظمی دیرشی و حتی محتوایی است که آسیب های مختلفی از جمله از دست دادن مخاطب را به همراه دارد. بنابراین توزیع متناسب زمان در زندگی، کار و روایت و... نیازمند نظم دیرشی خواهد بود.

کتاب با پس گفتار مولف در توضیح دامنه موضوعات دیرش و اهمیت توجه به دیرش و زمان در حوزه مدیریت طرح و برنامه، روایت و همچنین مبحث دیرش در فرهنگ ها و در ایران پایان می یابد. نگاه به زمان بیانگر برخی ویژگی های بنیادین تفکر و فرهنگ محسوب می شود. نظم و دیرش فرهنگی صحیح امکان زندگی متناسب زمانی را میسر می گرداند. چه در موضوع سن و دوران زندگی، چه در مورد کار و فعالیت های حرفه ای و چه در خصوص هنر و ادبیات همچنین روایت دیرش ها و سرعت ها مشخص و متعادل توزیع و تنظیم می شوند. به طور کلی امکان تجربیات بهتری در زندگی را فراهم می کنند.

نویسنده کتاب را با این نوشتار و پرسش به پایان می برد: بی شک لازم است در مورد مدیریت زمان و دیرش چه در زندگی و کار و چه در روایت و هنر تاملاتی صورت بگیرد و از دوران طفولیت فرهنگ دیرش در جامعه ترویج کرد. فشار دیرشی زیادی بر انسان معاصر وارد می شود که موجب تغییر سبک و معنای زندگی همچنین آثار ادبی و هنری وی شده است. سخن پایانی این است که چگونه می توان به یک نظم تازه دیرشی دست یافت و از فشارها و اضطراب های زمانی کاست؟ بیش از اینکه بر سرعت زندگی افزوده شود بر کیفیت آن افزوده شود؟

این کتاب اثری تخصصی است که برای تحلیل بخشی از زمان در روایت کارایی دارد. به کمک دیرش می توان روایت را برای مخاطب بهینه کرد. عدم شناخت یا کم اهمیت شمردن زمان و بازگفت تمامی اتفاقات برای مخاطب می تواند ملال انگیز باشد ولی اگر اتفاقاتی مهم حفظ و برخی حذف یا کوتاه بیان شود، می تواند روایتی متناسب وگیرای برای مخاطب ایجاد کند. دیرش درباره این مبحث است که چگونه می توان زمان را کوتاه یا بلند کرد. ندانستن این فن می تواند موجب روایتی ملال انگیز و بالطبع از دست دادن مخاطب شود.

بی تردید چنین پژوهش های آکادمیک برای عمق بخشی به پژوهش ها و تحقیقات ایرانی در عرصه روایت و توجه به اهمیت موضوع زمان و زمانبندی ضرورت دارد و می تواند هم در عرصه خلق ادبی هنری و هم در عرصه نقد برای پژوهشگران، منتقدان و هنرمندان و نویسندگان مفید واقع شود.

کتاب دیرش روایی تالیف دکتر بهمن نامورمطلق، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در 399 صفحه در خرداد ماه سال 1402 توسط انتشارات سخن منتشر شده و به تازگی در هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد به عنوان تنها کتاب شایسته تقدیر در بخش نقد ادبی برگزیده شده است.