*آقای محمود، شما چندتا رمان نیمهکاره داشتید؟ آیا در فكر ادامه آنها نیستید؟ رمان «مرد خاکستری» و رمان ...
- بله، دارم، دو سه تا رمان نصفه نیمه دارم، دو تا رمان کامل. منتها این دو تا رمان کامل را که اخیراً خواندم، دیدم باید بازنویسی بشوند. چون مربوط به پانزده بیست سال پیش است که نوشتم و همان طور مانده...
*چرا؟
- حالا که دوباره به آنها نگاه میکنم میبینم از نظر زبان و روایت آن قدرتی که باید داشته باشد و من دلم میخواهد، در آنها نیست و به همین دلیل میخواهم بازنویسی کنم. فرصتی پیدا بکنم آنها را بازنویسی میکنم و به دست چاپ می دهم یا اگر شرایط مناسب باشد.
*آیا از راه نوشتن زندگی شما تأمین میشود؟
- من الان ۴۵سال است که مینویسم. اولین داستانهایی که از من در مجلات تهران چاپ شد، ۱۳۳۳ بود. چند سال میشود؟ در این فاصله کار کردهام چون باید زندگیام را تأمین میکردم. تا قبل از انقلاب من هم کار اداری داشتم هم به کار نوشتن میپرداختم و هم مطالعه میکردم. فکر کنید وقتم را چطور باید تقسیم میکردم؟ کار اداری را که ناچار بودم؛ بعد در خانه از خواب و خوراک و استراحت می زدم که بتوانم به کار نوشتن بپردازم. این بود تا مقطع انقلاب که طبیعتاً ماهیانه حقوقی میگرفتم و تا حدودی زندگی تأمین بود. انقلاب که شد، تصمیم گرفتم از کار اداری دست بکشم و کل وقتم را صرف نوشتم بکنم. همین کار را هم کردم. از آن موقع تا حالا نوشتن زندگیام را تامین کرده و درنماندهام، منتها یک زندگی خوب و موفق ندارم. یک زندگی متوسط مثل همه مردم.
*بعضی از نویسندگان اعتقاد دارند برای نوشتن یک رمان باید کلی تحقیق و مطالعه کرد، برای هر شخصیت یک رمان باید پرونده جداگانه تشکیل داد، عدهای هم میروند در آن فضا و مکان زندگی میکنند... خلاصه برای نوشتن یک رمان، برنامهریزی درازمدتی دارند. آیا شما هم با این مسائل دست به گریبان هستید؟
- من مكان و مناطق رمانهایی را که مینویسم قبلاً دیده ام، احتیاج به سفر مجدد برای دیدن آن جاها ندارم. حوادثی را هم که مینویسم قبلاً از سرم گذشته است. احتیاج به تحقیق دوباره ندارم. آنچه که مینویسم براساس تخیل و تجاربی است که دارم.
*اگر اجازه بدهید، سؤالم را به شکل دیگری مطرح میکنم. فرآیند خلق رمان برای شما چگونه هست؟ آیا قبلاً آن را در ذهنتان مینویسید؟ چند بار یک رمان را بازنویسی میکنید؟
- عرض شود که نمیشود بهطور مطلق گفت که من در تمام رمانهایم، اینجوری شروع میکنم و آنجوری تمام میکنم. نمیشود گفت چون من فلان موضوع را دیدم که برای داستان یا رمان خوب است، رفتم در موردش تحقیق کردم و یادداشت برداشتم و بعد شروع کردم آن...
نه، من اینطور کار نمیکنم، خیال میکنم حوادثی که تبدیل به رمان میشود ابتدا در جان نویسنده ریشه زده و رشد کرده و تنومند شده است. و بهموقعش هم نوشته میشود. این که نویسنده برود بگردد دنبال یک موضوع و رمان بنویسد، یا برود تحقیق بکند و مکان را ببیند، آدمها را ببیند، پرونده برایشان درست بکند، خیال میکنم آن اثر چیز خوبی درنخواهد آمد. بیشتر چنین اثری مکانیکی از آب درخواهد آمد.
به عنوان نویسنده، باید قبلاً همۀ عناصر رمان خودت را تجربه کرده باشی و با آن زندگی کرده باشی تا بتوانی آن را بنویسی. داستان کوتاه و رمان را گاهی آدم میتواند از یک جمله هم شروع کند، یک وقت میبیند همان یک جمله در ذهن نویسنده حرکت ایجاد میکند، و هر جملهای تداعی جملۀ بعدی میشود، و سرانجام همان یک جمله تبدیل میشود به یک رمان.
*پس برای شما نوشتن رمان یک برنامهریزی از پیش تعیینشده ندارد؟
- برای من نوشتن رمان برنامهریزی قبلی ندارد. برای دیگران اگر دارد، نمیدانم. برای من هر چیزی میتواند بهانۀ نوشتن یک رمان باشد.
*عادت خاصی هم برای نوشتن دارید؟
- نه عادت خاصی برای نوشتن ندارم. عادت من تنها این است که خیلی منظم پشت میز مینشینم و مینویسم. وقت هم تلف نمیکنم.
*در چه ساعاتی راحت و بهتر مینویسید؟
- معمولا ساعت ۶ صبح بیدار میشوم. تا صبحانه بخورم و خودم را آماده نوشتن بکنم ساعت ۷، ۸ونیم میشود. آن وقت آمادۀ کار و نوشتن هستم. تا ساعت یک بعداز ظهر یکنفس مینویسم. این زمان را صرف کار میکنم. بعد از ناهار هم از ساعت ۳ بعداز ظهر تا ساعت ۸ شب. خستهکننده است اما این خستگی به من نیرو و شادی میدهد.
*بعداز ظهرهایتان را مطالعه آزاد میکنید، یا ادامۀ نوشتن کار صبح است؟
- دو شکل ممکن است اتفاق بیفتد. اگر آمادگی داشته باشم، ادامۀ داستان صبح را مینویسم، اگر نتوانستم مطالعه میکنم.