.
نام نویسنده: مديريت سايت

 درس مهم «احمد محمود» برای نوشتن داستانبرای آن‌ها که می‌خواهند منشا گرمای کلمات «احمد محمود» را بیابند فقط خواندن آثارش توصیه می‌شود. زیرا او نویسنده‌ای نبود که خیلی اهل حرف زدن و مصاحبه کردن باشد و « لیلی گلستان» خیلی تلاش کرد تا موفق شد او را به گفتگویی مفصل مجاب کند.
به گزارش شهرآرانیوز، خواندن آثار «احمد محمود» نویسنده بزرگ ادبیات معاصر ایران، دنیای درس است چه برای کسانی که سال‌هاست در دنیای حرفه‌ای نویسندگی به سر می‌برند، چه برای کسانی که دم در این جهان ایستاده‌اند قصد ورود به این وادی را دارند.

 برای آن‌ها که می‌خواهند منشا گرمای کلمات «احمد محمود» را بیابند فقط خواندن آثارش توصیه می‌شود. زیرا او نویسنده‌ای نبود که خیلی اهل حرف زدن و مصاحبه کردن باشد و « لیلی گلستان» خیلی تلاش کرد تا موفق شد او را به گفتگویی مفصل مجاب کند. حاصل ۱۴ جلسه گفتگوی آن‌ها کتابی شد به نام « حکایت حال» که در سال ۱۳۷۴ چاپ شد. بسیاری سوالات لیلی گلستان در این کتاب گویی از دل مخاطبان تشنه‌ دانستن رمز و راز کارهای احمد محمود برمی‌آید و هر پاسخ این بزرگ‌مرد درسی است که باید اموخت.

در ادامه گزیده‌ای از صحبت‌های احمد محمود در کتاب «حکایت حال»  درباره مواجهه او با آدم‌های داستان‌هایش آمده است:

 به گمان من نویسنده باید آدم‌های داستانش را بشناسد. گفته می شود که نویسنده هم خالق و هم شارح زندگی آدم‌های داستانش است. من فکر می‌کنم اگر نویسنده آدم‌های داستانش را نشناسد یک جایی لنگ خواهد زد. اشخاص از حرکت می‌مانند و آن وقت نویسنده ناچار می‌شود جعل کند، حرف‌ها و حرکت‌ها را.  و وقتی جعل شد دیگر آدم خودش نیست. کس دیگری است که نویسنده او را نشناخته است و خواننده هم باورش نمی‌کند. شاید هر نویسنده با روش خاص خود با این مساله برخورد کند ولی من واقعا الگوی این ‌را در زندگی داشته‌ام . البته اگر عینا آن‌ها را بگیرم و بگذارم در داستان شخصیت داستانی نخواهم داشت و کار هم چیزی بیش از  گزارش رفتار و گفتار آدم‌ها نخواهد بود. کار من ترکیبی است از واقعیت و تخیل. این کار را به صورت مکانیکی انجام نمی‌دهم ذهنم خودش این کار را می‌کند؛ این آدم را می‌گیرد، احتمالا پاره‌ای از خصایل و شمایلش را چه از نظر فیزیکی و چه از نظر شخصیتی و ذهنی تغییر می‌دهد، دگرگونش می‌کند و آدم دیگری از او ساخته می‌شود. اگر بگویم می‌سازم درست نیست باید بگویم «ساخته می‌شود». بله چنان آدم دیگری از او ساخته می‌شود و در داستان می‌نشیند که اگر الگوی واقعی او در زندگی واقعی ان را بخواند شاید گاهی متوجه شود که با این آدم قرابت‌هایی دارد. به هر حال من شخصیت‌های داستانم را از میان مردم می‌گیرم و روی‌شان کار می‌کنم. 

از سوی دیگر نویسنده باید آدم‌های داستانش را در اختیار داشته باشد و یادمان باشد نویسنده وقتی می‌تواند آدم‌های داستانش را در اختیار داشته باشد که آن‌ها را خوب بشناسد. یک آدم در داستان زندگی می‌کند و نویسنده باید به اخلاق و رفتار او مسلط باشد. این یکی از شرایط اساسی نوشتن رمان است. اگر نویسنده نتواند از پس آدم‌هایش بربیاید و هر کس هر کار دلش خواست بکند که نمی‌شود. هر کس به سویی می‌رود و متن آشفته می‌شود. آدم‌های داستان باید از نویسنده تمکین کنند.