نخستین اثر جدی و قابل تامل در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ با عنوان«زمین سوخته» و به قلم احمد محمود به چاپ رسید که موضوع آن در ارتباط با روزهای آغازین جنگ تحمیلی بود.
در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹ وقتی نخستین گلولهها برای شروع یک جنگ تمام عیار از سوی ارتش بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران شلیک شد، کمتر کسی به فکر ثبت و ضبط وقایع این حمله ناجوانمردانه بود. تقریباً همه به فکر دفاع از آب و خاک و باورهای دینی خود بودند و شاید در روزها و ماههای بعد بود که گروهی از صاحبان ذوق و اندیشه به فکر ثبت مکتوب این وقایع بر آمدند و به گواه و اعتقاد بسیاری از کارشناسان و منتقدان ادبی، نخستین اثر جدی و قابل تامل در حوزه ادبیات داستانی مرتبط با موضوع دفاع مقدس در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ به قلم احمد محمود، داستان نویس معاصر به چاپ رسید.
انتشار این رمان با عنوان «زمین سوخته» برای بار اول با تیراژ قابل توجه دههزار نسخه با استقبال بینظیر مخاطبان رو به رو و همین مسئله باعث شد به فاصله کوتاه دو ماه، چاپ دوم آن، این بار با تیراژ ۲۲۰۰۰ نسخه روانه بازار کتاب ایران شود. در همان زمان ناشر چاپ اول در مصاحبهای اعلام کرد: «تیراژ ده هزار تایی کتاب، یکروزه فروش رفت.» به عبارت دیگر، میتوان گفت: «زمین سوخته، اولین، پرشمارگانترین و یکی از حجیمترین رمانهای راجعبه دفاع مقدس است.»
بنا بر این، احمد محمود اولین نویسندهای بود که به فاصله کوتاهی پس از شروع جنگ تحمیلی، به سراغ موضوع جنگ رفت. توصیف روزهای آغازین جنگ در این رمان با پرداخت نویسنده به شکل تصویری و باور پذیر بیان شده است: «از آبادان و خرمشهر خبرهای دردآوری میرسد. ستونهای تانک، از شلمچه گذشتهاند. خرمشهر را دور زدهاند و راندهاند. به طرف کیلومتر شصت. بچههای خرمشهر با تفنگ و مسلسل و آرپیجی در برابر هجوم تانکهای عراقی مقاومت میکنند. باران گلولههای توپ و خمسهخمسه خرمشهر را میکوبد. مردم با دست خالی از خرمشهر گریختهاند. خانه و زندگیشان را رها کردهاند و سرگردان بیاینکه بدانند به کجا میروند، بچههای خردسال را به دوش گرفتهاند و تشنه و گرسنه و گرمازده، راه میروند تا از پا درآیند. دولت اعلام کرده است که برای جنگزدگان، اردوگاه برپا خواهد کرد….» (ص ۷۶) این اثر، اولین رمان ایرانی در بخش بزرگسالان است که جنگ تحمیلی را محور اصلی خود قرار داده است.
شروع حوادث رمان به شهریور ۱۳۵۹ برمیگردد و شهر اهواز مکان وقوع حوادث است. داستان به شیوه اول شخصی، از زبان راوی میانسالی، که خواننده او را نویسنده اثر تصور میکند، و در پنج فصل بیان میشود. مردم زندگی عادی خود را میگذرانند، اما شایعه تحریکات نظامی عراق در مرزهای جنوبی و احتمال حمله به خوزستان، بر سر زبانهاست و نگرانیهایی در میان ساکنان شهر ایجاد کرده است. چند روز بعد، هواپیماهای عراقی، فرودگاههای چند شهر ایران را بمباران و جنگ را رسماً آغاز میکنند. خبر سقوط چند شهر اطراف و مهاجرت ساکنان آن شهرها، همچنین بمباران اهواز توسط هواپیماهای دشمن و اصابت گلولههای توپهای دوربرد عراق به این شهر، باعث میشود که عده زیادی از مردم ـ با شتاب ـ اقدام به تخلیه شهر کنند.
خانواده راوی متشکل از چند برادر و خواهر و همسر و فرزندان برخی از آنها و مادرشان است. آنها بر سر ماندن یا نماندن بحث میکنند تا آنکه سرانجام رأی بر مهاجرت قرار میگیرد. استانداری بخشنامه کرده است که هر کارمند دولت که شهر را ترک کند، از کار اخراج و تحویل دادگاه زمان جنگ خواهد شد. خالد و شاهد (برادران راوی) در شهر میمانند. راوی هم شغل معینی ندارد و معلوم نمیشود به چه دلیل، با آنان در اهواز میماند. خالد در جریان بمباران کشته میشود. شاهد با مشاهده این وضع، دچار آشفتگی روانی میشود. او را به تهران منتقل میکنند. محسن (خواهرزاده راوی) داوطلبانه عازم جبهه میشود. راوی که کاملاً تنها شده است به خانه ننهباران، که در حاشیه یکی از میدانهای شهر قرار دارد، نقل مکان میکند. این فلکه در یک محله فقیرنشین قرار دارد و از این پس، قسمت اعظم حوادث داستان در همین محله و در ارتباط با ساکنان آن شکل میگیرد و رخ میدهد. در نهایت یک روز به راوی خبر میرسد که شب باید در خانه خودشان باشد چون برادرش (صابر) قرار است از تهران به او تلفن کند.
حوالی صبح، درحالیکه او در خانه خودشان است، محله ننهباران مورد اصابت موشک دشمن قرار میگیرد. راوی خود را به آنجا میرساند و با اجساد اکثر کسانی که در این مدت با آنان آشنا شده است، روبهرو میشود. نویسنده در این داستان بهعنوان شاهد و ناظر عمل میکند. تلاش نویسنده بر این است که تا جای ممکن ـ در مورد وقایع ـ بیطرف باشد و پیرامون رویدادها اظهار نظر شخصی خود را مطرح نکند. از نظر فرم و ساختار نیز همین رویکرد دنبال شده است. زاویه دید انتخابی نویسنده، اولشخص شاهد و ناظر است. به عبارت دیگر، نویسنده همانند گزارشگری ماهر به ثبت وقایع و رویدادهایی میپردازد که در نهایت شکل کنونی رمان را تشکیل داده است. راوی تا جای ممکن وارد ذهن شخصیتهای داستانی نمیشود و معمولاً سعی میکند اعمال و کردار بیرونی آنها را منعکس کند. همین توجه بیش از حد به لایههای بیرونی شخصیتهای داستانی، زاویه دید نمایشی را بر فضای کلی رمان حاکم کرده است. انتخاب چنین رویکردی در وهله اول محدودیتهایی را برای نویسنده به همراه دارد. احمد محمود سعی کرده برای رهایی از این محدودیتها، ترفندهایی را به کار گیرد تا بتواند آزادی عمل بیشتری در زوایای مختلف رمان داشته باشد. اولین محدودیت زاویه دید بیرونی (نمایشی) عدم امکان توصیف موقعیت و یا مکانی است که راوی در آن حضور ندارد. بنابراین نویسنده باید ترفندی به کار گیرد که بتواند در تمام زوایای قصه حضور فیزیکی داشته باشد و از نزدیک شاهد و ناظر وقوع حوادث باشد. طبعاً خانهای که راوی در آن زندگی میکرده و اکنون (زمان حال روایت) هم در آن مستقر است، مکان مناسبی برای رؤیت و ثبت رویدادهای داستان نیست. بنابراین راوی به خانه ننهباران نقل مکان میکند که تقریباً مرکز ثقل حوادث و رویدادهای مورد نیاز برای مضمون انتخابی نویسنده (حواشی و تبعات جنگ تحمیلی) است. شخصیت ننهباران از افراد مؤثر در داستان است. او نمونهای روشن از افراد انقلابی است. صفت مبارز و انقلابی بودنش آنقدر آشکار است که شخصیتش مبالغهآمیز جلوه میکند. او مادر شهید است. تفنگ به دست میگیرد و در برابر هجوم دزدان و غارتگران از شهر محافظت میکند. او بیش از پنجاه سال دارد و زندگیاش را فدای انقلاب اسلامی و وطن کرده است، البته نویسنده اعدام خودسرانه و بیمنطق دزدان را به این شخصیت واگذار میکند. این نکته واقعگرایی روایت را تقویت میکند. حضور راوی در کنار این شخصیت ـ که همواره دغدغههای ملموستری نسبت به پدیده جنگ دارد ـ زاویه نگاه نویسنده را به مراتب گسترش میدهد. خانه ننهباران در بخشی از شهر جنگزده اهواز قرار گرفته که تقریباً بسیاری از حوادث شهر از آن ناحیه قابل لمس و رویت است. آدمهای متعددی به این بخش رفتوآمد میکنند و به عبارت دیگر همه خبرهای شهر خیلی زود به آنجا میرسد. کل مدت زمانی داستان حدود چهار ماه است: «روزهای آخر ماه سوم پاییز است.» (ص ۲۷۳)
داستان، ابتدا از خانواده راوی و با او شروع میشود و محور آن تا صفحه ۱۷۰ کتاب، او و خانوادهاش هستند. هرچند زمینه اصلی اثر را، تجاوز نظامی رژیم عراق به ایران و نمود آن در شهر جنگزده اهواز تشکیل میدهد. این بخش دربرگیرنده قصه خانوادهای در شرایط ویژه روزهای اول جنگ در شهر جنگزده است. در نیمه دوم رمان، حوادث محله فقیرنشین شهر اهواز مورد توجه قرار میگیرد و به عبارت دیگر رمان تقریباً دوپاره است. و نمود عینی جنگ و تبعات آن در بخش دوم، بیشتر قابل لمس است. هر چند نیمه اول آن زمینهسازی لازم برای ورود به بخش دوم را فراهم میکند و به بیان دیگر دو بخش مجزا به نوعی مکمل هم هستند که در نهایت، قصه اصلی از دل آن دو نمایان میشود.