.
نام نویسنده: گفتگو: شبنم کهن چی

گفت و گو با غلامرضا رضایی، داستان نویس درباره احمد محمودبه مناسبت سالروز درگذشتش


راوی آن چه تاریخ ندیده است

 


شناخت خوب محمود از آدم ها و جغرافیای داستان هایش از غنای تجربه های زیستی او می آید. فردریک جیمسن، نظریه پرداز و فیلسوف معتقد است «در هر متن ادبی، یک متن فرعی سیاسی نیز وجود دارد... درک کامل ادبیات، مستلزم اهمیت دادن و در نظر گرفتن تاریخ است.» شاید به همین دلیل است که افسوس می خورم چرا احمد محمود، ابتدای دهه هشتاد از میان ما رفت. کاش بیشتر عمر می کرد و ما می دیدیم از آنچه در اواخر دهه هشتاد و سال های بعدش بر ما گذشت، چه داستانی می نویسد. او که می گفت داستان «یک شهر» را بنابر مجموعه تجارب شخصی خویش از سال 33 تا اوایل 36 نوشته و گفته: «باید اینها را می نوشتم. باید خودمان را می شناختیم. باید می فهمیدیم که آخر چه شد؟ از کجا شروع شد؟... من دلم می خواست در این کتاب بتوانم به اینجا برسم که تصویری بدهم از آنچه به سرمان آمد.» اما ما محمود را سال 1381 از دست دادیم. هرچند معلوم نبود اگر او زنده مانده بود به او فرصت خلق جهانی داستانی براساس وضعیت اجتماعی آن سال ها داده می شد یا نه. کسی که اگرچه او را نویسنده ای رئالیست می شناسیم داستان هایی را در مقاطعی از دوره ای 60 ساله در تاریخ معاصر ایران روایت می کند اما آثارش به هیچ رو بازنمایی وقایع تاریخی نیست؛ چه او مانند هر نویسنده و هنرمند اصیلی، خود دست به کار خلق واقعیت است؛ خصلتی که مرز میان ادبیات خلاقه و انواع دیگر صورت های نوشتاری را روشن می کند. احمد محمود بیش از نیمی از عمر 70 ساله خود را صرف نوشتن کرد: مجموعه های داستان مول1336، دریا هنوز آرام است 1339، بیهودگی1341، زائری زیر باران1346، پسرک بومی1350، غریبه ها1350، دیدار1369، قصه آشنا1370، از مسافر تا تبخال1371 و رمان های همسایه ها1353، داستان یک شهر1358، زمین سوخته1361، مدار صفر درجه1372، درخت انجیر معابد 1379. در بیست و دومین سال غیاب احمد محمود با غلامرضا رضایی، داستان نویس درباره احمد محمود و جهان داستانی اش گفت وگو کردیم. رضایی از داستان نویسان نام آشنای اهل خوزستان است که مجموعه داستان های «نیمدری»، «دختری با عطر آدامس خروس نشان»، «عاشقانه مارها»، «سایه تاریک کاج ها»، رمان «وقتی فاخته می خواند» و نیز کتاب نظری «شب بی مهتاب» را که تحلیلی بر آثار بهرام صادقی است در کارنامه دارد.

 احمد محمود را می توان یکی از مهم ترین نویسندگان ادبیات اقلیمی دانست و زبان یکی از برجسته ترین عناصری است که در این مسیر از آن بهره برده. ویژگی و خصوصیت زبان داستانی احمد محمود چیست؟
راستش با ترکیب ادبیات اقلیمی زیاد همدل نیستم و دلایل رد آن را در مقدمه کتاب «دریچه جنوبی» به تفصیل آورده ام. اگر منظور این است که بیشتر آثار داستانی محمود در جنوب و ترجیحا خوزستان می گذرد، این حرف دیگری است، چرا که هر نویسنده ای باید به ناچار شخصیت هایش را در مکانی استقرار بدهد پس چه بهتر در مکان و جغرافیایی که با آن آشناست گذاشته شوند. به نظرم این امتیازی است که در کار و آثار محمود اثرش را می گذارد. در خصوص زبان احمد محمود هم مثل خیلی نویسندگان دیگر و برخلاف معدودی از نویسندگان ایرانی از زبان به مثابه ابزاری برای بیان داستان استفاده کرده است. زبان او، تلفیقی است از زبان گفتار به اضافه واژه های بومی که در بافت جنوبی به کار می رود. با این تفاوت که زبان او روان تر، موجزتر و از قابلیت تصویری بالاتری برخوردار است. همین خصلت زبان در رمان «مدار صفر درجه» به خوبی خودش را نشان می دهد که بیشتر به دلیل استفاده از واژه ها یا بافت جنوبی- خوزستانی است که فضایی ملموس را می آفریند. هر چند همین زبان گاه گداری و در برخی مقاطع داستان سرکشی می کند و از حالت ابزاری بودن رها می شود و آنجاست که داستان پویایی بیشتری پیدا می کند. مانند قسمت هایی از داستان کوتاه «شهر کوچک ما» یا بخش هایی از رمان «مدار صفر درجه».

یکی از مهارت های احمد محمود در زبان داستانی به گمان من شیوه استفاده او از زبان برای طرح نقد و طنز در داستان است؛ زبانی که به ادبیات شکل ادبیات معترض می دهد، زبانی آغشته به طنز انتقادی. به رمان «مدار صفر درجه» اشاره کردید. فکر می کنم این ویژگی شاید در این رمان بیشتر مشهود باشد. شما ردی از طنز زبانی و انتقادی در این داستان می بینید؟
خب این مساله که زبان داستان طنزش را می سازد جای بحث دارد چون این قضیه در آثار محمود نمود چندانی ندارد. آثار او را مقایسه کنید با داستان هایی از بهرام صادقی که چنین کارکردی دارند. در داستان های صادقی، نویسنده ساختار داستان را بر طنز بنا می کند و بسیار متفاوت است با کاری که محمود کرده. بدیهی است در چند رمانی که محمود خلق کرده با طیف متنوعی از شخصیت ها مواجهیم. بالطبع، یکی از این شخصیت ها در چنین موقعیت کلیدی قرار می گیرد. مثل شخصیت نوذر در رمان «مدار صفر درجه» و این امر مغایر است با اینکه زبان طنز داستانش را بسازد. هرقدر در وضعیت آدم ها یا شخصیت ها دقیق شوید و به درون آنها نقب بزنید به حقارت و ابتذال و موقعیت خنده دار و تراژیک آنها پی می برید. بله، در همین رمان «مدار صفر درجه» شخصیت های دیگری وجود دارند که با تکه کلام ها و حرف های تکراری، نوعی از طنز در گفتار را ایجاد می کنند. منظور از حرف های تکراری، تکرار حرف های شان است. لحظه ای شاید تبسم و خندگی نیز بر لب بیاورند اما این از جنس دیگری است و آن طنزی را که موردنظر است شکل نمی دهد.

 به نظر شما محمود در آغاز کارش، متاثر از کدام نویسنده های ایرانی بوده است؟
محمود همان طور که می دانید نویسنده ای رئالیست است و شاخصه های ذهنی و آن حالت ذهنیت مبنایی را که از خصیصه های ادبیات و داستان مدرن است در کارش نمی بینیم. این داوری هم هیچ به قصد کاستن مقام شامخ او نیست. محمود از مطرح ترین رمان نویسان ادبیات داستانی است و از معدود نویسندگانی است که در کار خلق رمان به صورت حرفه ای تلاش کرده. آثار درخور او مانند «همسایه ها»، «داستان یک شهر»، «مدار صفر درجه» و در مرتبه پایین تر «درخت انجیر معابد» همگی تاییدی است بر این مدعا. به دلیل همین نگاه رئالیستی، جست وجو و مشاهده در مسائل اجتماعی، بیشتر متاثر از نویسندگانی از این دست است، مثل جان اشتاین بک و در ایران هم می توانیم بگوییم بیشتر متاثر از داستان های اجتماعی هدایت و صادق چوبک بود.

 کدام یک از عناصر داستانی در آثار احمد محمود برجسته تر و قوی تر است؟
به دلیل غنای تجربه های زیستی و مشاهده گری هایش در اجتماع، او شناخت خوبی از آدم ها، مکان و جغرافیای داستان هایش داشت، به همین خاطر در شخصیت پردازی، گفت وگونویسی یا ارایه دیالوگ و توصیف، تسلط و مهارت بالایی دارد. ریتم و تمپو و ضرب آهنگ داستان را به درستی می شناسد و عمل می کند. در نوشتن به شیوه اول شخص به خصوص اول شخصی که در لحظه داستان را روایت می کند مهارت دارد. به عنوان نمونه می توان به شروع داستان «شهر کوچک ما» یا «مدار صفر درجه» اشاره کرد.

 اگر بخواهید نگاهی کلی به سیر داستان نویسی احمد محمود بیندازید، فکر می کنید تحول و تکامل در داستان نویسی محمود را به چند دوره می توان تقسیم کرد؟ ویژگی هر دوره اش چیست؟ یا ساده تر، داستان نویسی احمد محمود چه سیری را طی کرده؟
به نظرم محمود ازجمله نویسندگانی است که در روند کاری اش دستخوش تغییر و تحول چندانی نشد و زیاد اعوجاج های آنچنانی نداشت. به لحاظ نگرش از همان آغاز دغدغه های اجتماعی سیاسی اش را داشت تا آخر. هر چند در کارهای اولیه اش، همان طور که گفتم، تاثیر نگاه ناتورالیستی چوبک را در یکی، دو کارش می توان دید؛ اما بعدا این روند کمرنگ می شود. خودش در مصاحبه ای که داشته، می گوید: «تا موقع نوشتن «همسایه ها» بیشتر غریزی می نوشتم» و درست هم می گوید. بعد از آن است که تغییرات محسوس و آگاهانه ای از نظر تکنیک و زبان در کارش مشاهده می شود که به نظر اوج آن را در «مدار صفر درجه» می توان ردیابی کرد.

 همان طور که گفتید احمد محمود یک داستان نویس رئالیست است. شاید بهتر باشد دقیق تر بگویم «رئالیست اجتماعی». نقش و جایگاه او به عنوان نویسنده در بازتاب وضعیت سیاسی و اجتماعی دوران خودش چیست؟
ببینید، جنوب به خصوص خوزستان درست است که در حال حاضر پرت و بی پناه افتاده و از همه جا بر سرش بلا می ریزد و اعتنایی هم به آن نمی شود اما اگر به تاریخ کشور نگاه کنیم، می بینیم که در صد سال اخیر همه جا نقش مهمی را در حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران ایفا کرده است؛ کشف نفت، ورود مهاجرین و مسائل آنها، جریان 28 مرداد و ملی شدن نفت، انقلاب 57 و اهمیت اعتصاب کارگران، جنگ هشت ساله و... همه مواردی از این دست هستند، بنابراین کسی مانند محمود که در حال و هوای جنوب نفس می کشد و می نویسد به عنوان نویسنده و مشاهده گری تیزبین با همه این قضایا آشناست؛ آنها را می بیند و برایش ملموس اند و واکنش نشان می دهد. بالطبع آدم های داستان هایش هم از این مسائل برکنار نیستند و به ناچار درگیر قضایای اجتماعی و سیاسی هستند و می شوند. چون رنج، سختی و تلخی این شرایط را چشیده اند، به همین خاطر همه اینها را در کارش می بینیم.

اگر به رمان هایش هم نگاه کنیم هر کدام مقطعی حساس از تاریخ ایران را نشانه گرفته که همگی در جنوب و ترجیحا خوزستان و شهر اهواز می گذرند. «همسایه ها» به ماجرای ملی شدن صنعت نفت و دوران حکومت ملی مصدق می پردازد؛ «داستان یک شهر» گرفت وگیرهای بعد از کودتای 28 مرداد و شرایط آن دوران را نشانه می رود. «زمین سوخته»، قضایا و شروع جنگ ایران و عراق را دربرمی گیرد و مسائل و پیامدهای بعد از آن. در «مدار صفر درجه» به جریان شکل گیری انقلاب پرداخته می شود و به مسائل و مشکلات آن اشاره دارد. «درخت انجیر معابد» نیز مصایب بعد از استقرار انقلاب را بیان می کند. با همه تلاش هایی که محمود کرده و تا زمانی که نوشته، به تعبیری می توان گفت او روایتگر تاریخ شصت ساله ایران است.

 از حشر و نشرهای او کمتر گفته شده؛ اینکه چقدر با سایر نویسنده ها ارتباط داشته و دوستان سیاسی اش چه کسانی بودند و... دلیل آن چیست؟ روایت شما از این حشر و نشرها چیست؟
درباره حشر و نشرهای محمود فقط می توانم بگویم که او نویسنده ای بود منزوی؛ به کارهای خودش می رسید و کمتر در حشر و نشرهای ادبی و... وارد می شد.