.
نام نویسنده: پیام حیدرقزوینی

بیش از دو دهه از مرگ احمد محمود می‌گذرد و تا امروز نقد و بررسی‌های درخور‌توجهی درباره آثار او منتشر شده، با این حال همچنان نقاط نادیده زیادی در کارنامه او وجود دارد. محمود در حالی در مهرماه 1381 درگذشت که برخی آثارش جزء مهم‌ترین آثار ادبیات داستانی معاصر ایران به شمار می‌رود. او در اغلب داستان‌ها و رمان‌هایش تصویری از زمانه‌‌ای که در آن زیسته بود، ارائه داد و به‌ویژه در رما‌ن‌هایش با معیارهای روایت رئالیستی به بازنمایی وقایع مهم تاریخ معاصر ایران پرداخت؛ وقایعی که خود او مستقیما در متن برخی از آنها قرار داشت.

احمد محمود در چهارم دی‌ماه 1310 در اهواز متولد شد و پس از تحصیلات متوسطه وارد دانشکده افسری شد و در همان دوران به سازمان افسری حزب توده پیوست. او نیز یکی از دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از کودتای 28 مرداد 32 زندانی شد و به خاطر اینکه حاضر نشد توبه‌نامه امضا کند، مدتی طولانی در چند زندان رژیم پهلوی محبوس بود.

محمود کارش را به‌عنوان داستان‌نویس با نوشتن داستان کوتاه آغاز کرد. در سال 1333 اولین داستان کوتاه او با عنوان «صب میشه» در مجله «امید ایران» منتشر شد و پنج سال پس از آن با هزینه شخصی اولین مجموعه داستانش با عنوان «مول» را منتشر کرد. در داستان‌های کوتاه او شخصیت‌های یکسانی تکرار شده‌اند. همچنین سه رمان مشهور او نیز از نظر موضوع و شخصیت‌ها به هم مرتبط و متصل هستند و می‌توان آنها را سه‌گانه محمود دانست. «همسایه‌ها»، «داستان یک شهر» و «زمین سوخته» به 30 سال تاریخ معاصر ایران مربوط‌اند. راوی «همسایه‌ها» پسری نوجوان است، در‌حالی‌که در «داستان یک شهر» راوی در سال‌های آغاز جوانی است و در تبعید به سر می‌برد. در «زمین سوخته» معلم مدرسه است و در اواخر دهه سوم زندگی‌اش قرار دارد. با گذر زمان در این سه رمان تصویری از تحولات اجتماعی و سیاسی ایران هم ارائه شده است. راوی در «همسایه‌ها» به آگاهی سیاسی می‌رسد. خالدِ نوجوان به حزب توده می‌پیوندد و دستگیر می‌شود و با محکومیتی سه‌ساله به زندان می‌افتد.

«همسایه‌‌ها» اولین رمان احمد محمود است که در روایت داستانی آن تصویری جاندار از وضعیت اجتماعی، سیاسی و تاریخی دوران محمدرضا شاه جوان ارائه شده است. در رمان اعتصابات کارگری و اعتراضات مردمی و نیز مسائلی که شهر خوزستان با آن درگیر است، به‌روشنی روایت شده است. فقر اقتصادی مردم شهر و توصیف ساختار شهر و اختلاف طبقاتی و فرهنگی موجود در آن از‌جمله ویژگی‌های رمان است.

«همسایه‌ها» در شهری در خوزستان در اوایل دهه 30 و در بستر زمانه‌ای پرآشوب روایت شده که به ملی‌شدن صنعت نفت در ایران منجر شد. این رمان در سال 1345 نوشته شد و در سال 1353 منتشر شد و حوادث رمان نیز در حدود سال 1330 در خوزستان می‌گذرد. راوی رمان پسری نوجوان است و در روایت کتاب تصاویری درخشان از زندگی گروه‌های فرودست جامعه و مسائل و روابط میان آنها ارائه شده است: قهوه‌چی، خرکچی، قاچاقچی، مکانیک، کارگران فصلی و... . قهرمان داستان، خالد، نیز یکی از همین‌ آدم‌ها است. او نیز می‌توانست سرنوشتی مانند دیگر همسایه‌ها داشته باشد اما او بر حسب تصادف، بازداشتی کوتاه و موقت می‌شود و همین اتفاق آغاز سرنوشتی متفاوت برای او می‌شود. حضور خالد در بازداشتگاه کوتاه است و او پس از رهایی‌اش پیغام یکی از بازداشت‌شدگان را می‌رساند و همین ماجرا باعث رقم‌خوردن آشنایی‌های دیگری برای او می‌شود. گیرنده این پیغام کتاب‌فروشی است که در فعالیت‌های پنهان سیاسی شرکت دارد و این مقدمه‌ای است برای تغییر زندگی خالد. از سویی دیگر، خالد شاگرد قهوه‌خانه است و بودن او در آنجا باعث می‌شود تا او با طبقات مختلف شهر آشنا شود و ما نیز تصویری از زندگی آنها به دست بیاوریم. محمدعلی سپانلو درباره این ویژگی‌ رمان محمود نوشته است: «همسایه‌ها از نظر وسعت و تنوع ماجراها، تعدد آدم‌ها و شخصیت‌ها، تعدد لحن‌های محاوره‌ای و توصیفات جزء‌به‌جزء از حرکات و گفت‌وگوها در میان رمان‌های ایرانی ممتاز است. معرفت همه‌جانبه نویسنده به چند‌ و‌ چون فضا، اقلیم، افکار و آرزوهای مردم روزگار داستان این امکان را فراهم آورده که برشی از زندگی با کشش و خون و ضربات همه لحظه‌هایش برای ما روایت شود و نویسنده به‌راستی در‌این‌میان نبض همه لحظات را در دست دارد». محمود در این داستان و رمان‌های بعدی‌اش به تأثیرات گسترش صنعت نفت اشاره کرده است. این رمان تصویری از زندگی فرودستان ارائه می‌کند که از کمترین امکانات برخوردارند یا اصلا امکاناتی در اختیار ندارند. فقر، گرسنگی و بی‌کاری مسائلی است که آدم‌های داستان با آن درگیرند. این وضعیت آدم‌هایی معترض به وجود آورده است. خالد با ورود به جامعه همه آنچه را که پیش‌از‌این شنیده بود، لمس می‌کند و اختلاف طبقاتی و تضادهای موجود در شهر را مشاهده می‌کند.

محمود در آثار دیگرش و از‌جمله در داستان کوتاه «شهر کوچک ما» که در سال 1339 نوشته شده و در سال 1353 منتشر شده، به روایت تحولات حاصل از توسعه صنعت نفت در شهرهای جنوبی توجه کرده است. او در این داستان یک فضای اجتماعی دوقطبی را ترسیم کرده که در یک‌ سوی آن آدم‌های بومی قرار دارند که در شهر کوچکی در حاشیه اروندرود ساکن هستند و قطب دیگرش توسعه صنعتی است که به شهر آنها تحمیل شده است. شهری کوچک با کالبدی پراکنده که محله‌ها و خانه‌هایش بین نخلستان‌ها ظاهر شده‌اند. از توصیف‌های داستان چنین برمی‌آید که شهر در نتیجه تحولات اقتصادی حاشیه خلیج‌ فارس سر برآورده یا بافت حاشیه‌ شهری است که به شکل غیر برنامه‌ریزی‌شده شکل گرفته است. آدم‌های شهر کارگران روزمزد هستند یا به شغل‌های کاذب مشغول‌اند. قطب دیگر شهر، صنعت نفت و متعلقاتش، دکل‌ها و بولدوزر و... است. سایه دکل نفتی همواره بر خانه‌های بومیان شهر وجود دارد. بولدوزر، نماد تخریب خانه‌های توسری‌خورده بومی و فضای سنتی شهر است که وظیفه هموارکردن زمین برای گسترش صنعت جدید را برعهده دارد. برای مردم بومی شهر، صنعت نفت و گسترش آن چیزی است که از بیرون به شهر و محل زندگی‌شان تحمیل شده است. آنها نه نسبت به توسعه صنعت نفت و ساخت‌و‌سازهای راه‌افتاده در شهرشان آگاهی دارند و نه نقشی در پیشبرد آن دارند. تنها ارتباط رشد صنعت برای آنها، ویرانی‌ خانه‌ها و محله‌ها و شهرشان است.

از «همسایه‌ها» تا «مدار صفر درجه»، سیری تکاملی در آثار محمود دیده می‌شود و اگر در «همسایه‌ها» به قول خودش بیشتر براساس غریزه به نوشتن پرداخته، در «مدار صفر درجه» روایت بر‌اساس شناخت داستان پیش رفته است. او در آثار مختلفش توانسته امکانات روایت رئالیستی را گسترش دهد و افق‌های تازه‌ای پیش‌روی روایت‌هایش قرار دهد. محمود در گفت‌وگوی بلندش با لیلی گلستان در «حکایت حال» می‌گوید که رئالیسم ظرفیت‌های متعددی دارد و خودش در آثارش کوشیده که از این ظرفیت‌های متنوع استفاده کند. او در جایی از این گفت‌وگو می‌گوید: «نمی‌دانم رئالیسم صرف یعنی چه؟ رئالیسم ظرفیت‌های متعددی دارد. می‌شود رئالیست خشک و جزمی بود، یعنی عکس‌برداری کرد، فقرنگاریِ فیزیکی کرد. ادبیات داستانی را تا سطح اجتماع‌نگاری، تا سطح گزارش و مقاله ساقط کرد، که به نظر من این نوع ادبیات داستانی همان‌قدر پذیرفتنی نیست که پرداختن مطلق به صورت و ساختار و نفی زندگی! رئالیسم ظرفیت‌های گوناگونی دارد که باید تجربه کرد. من معتقد به این تجربه هستم و نمودش در کارهایم هم دیده می‌شود. بله، من واقع‌گرا هستم، اما نه به آن معنی که گفتم».