داریوش مهرجویی
رمانهایی که از او خواندیم در شمار اندک رمانهایی بود که خوشم آمد. آنها از نظر ساختار، شخصیتپردازی، روند قصّه، تکنیکهای بهکار برده شده و حتی نثر روانش توجه مردم را جلب کرده است.
محمدعلی سپانلو
محمود را یکی از بنیانگذاران مکتب خوزستان در تاریخ ادبیات داستانی میداند.
حسن میرعابدینی
حسن میرعابدینی با تعابیر خودش از محمود در کتاب پنج جلدی صدسال داستاننویسی در ایران که یکی از ماندگارترین کتاب های نقد حرفه ای در عرصه ادبیات داستانی ایران است، یاد میکند.
عبدالعلی دستغیب
احمد محمود در تاریخ ادبیات داستانی ایران تکرارناشدنی است. احمد محمود، نویسندهای محجوب و مهربان و درعینحال گوشهگیر و شریف بود. هرگز بهیاد ندارم که از کسی سعایت کند. در جایزهٔ بنیاد گلشیری که حضار برای او کف میزدند بانهایت تواضع جایزه را پس داد تا بنیان مالی بنیاد بیشتر شود. اوج تواضع او را با عمق جان درک کردهام و برای احترام به او و داستانهایش کلاه از سر برمیدارم.[۳۱] احمد محمودی که من میشناسم بسیار متکیبهخود، مستغنی، دردمند و اصیل است. او که به بهای رنجهای عمیق و کوششهای پیگیر به این مرتبه رسیده و در حوزهٔ قصّهنویسی معاصر ایران، آوازهای بلند دارد، اکنون نیز همان مرد رنجدیدهٔ غمگین است که کاری به کار دیگران ندارد. در خلوت خویش کار میکند و میکوشد آثارش را به مرتبهٔ بلندتری برساند. گرچه بیشتر ناقدان ادبی ما دربارهٔ کار محمود خاموش ماندهاند، بااینهمه، آثار او راه خود را در میان جامعه باز کرده و به زبان و دل و گوش مردم رسیده است.
فیروز زنوزی جلالی
حتی در غمانگیزترین صحنههای آثار محمود رگههای طنز بهچشم میخورد. این یکی از شاخصههای نویسندگان بزرگ دنیا است؛ طنز تلخ و گزیدهای که در آثارشان بهچشم میخورد. این طنز که بسیار هم پنهان است در جایجای آثار محمود بهچشم میخورد. محمود در آثارش بسیار شفاف عمل میکرد. او تجربیات خود و آنچه واقعاً احساس کرده بود درنهایت نیرومندی و با زبانی ساده بیان میکرد.
رضا امیرخانی
با اندیشهٔ پشت هیچیک از کارهای سترگ محمود همسو نیستم؛ اما ستایشش میکنم، بهدلیل نگاه جامعاش، بهسبب نگاه آزادش. او به ادبیات خیانت نکرد و همواره آواز خواند؛ نه جیغ زد و نه زنجموره کرد. محمود ویژگی عجیب دیگری نیز دارد.شخصیتهای برجستهٔ رمانهای ایرانی عمدتاً در کنجی تاریک پنهان بودهاند تا نویسندهای آنها را بیابد؛ گلمحمد، زری و یوسف... اما محمود شخصیتهایش را ازمیان ما پیدا میکرد. نوذر را میگویم. زندهترین و دمدستترین شخصیت ایرانی. کسی که هر روز میبینیمش. نوذر میان ما میزید و محمود او را دوباره به ما نشان داد.
کاوه گوهرین
محمود به باور من یکی از آن آزادگان مرد بود. کسی که بعد از زمین سوخته همیشه هم بدینسبب و هم بهدلیل توانایی بالایش در داستاننویسی، در دل و بر زبان و قلم، او را ستودهام و عمیقاً برایش احترام قائلم. زمین سوخته اثری واقعیتگرایانه و همدلانه با دفاع مقدس ما هرچند با نظرگاه فردی غیرمذهبی بود. در مدار صفر درجه او متأسفانه چرخشی عمیق و مجدد بهسوی گرایشهای مارکسیستی خود کرده و با دوری از اصول مسلم واقعیتگرایی، واقعهٔ عظیم انقلاب اسلامی را بهشکلی کاملاً تحریفآمیز بهتصویر کشیده است. درخت انجیر معابد رمانی است که در آن در قالب نقد خرافات مذهبی، بخش عظیمی از جامعهٔ مذهبی ما زیر سؤال برده شده، اما روشنفکران مذهبی از جامعهٔ مذهبی، حتی در کسوت روحانی، تأیید شدند. همسایههای او بهلحاظ تصاویر غیراخلاقیِ مطرحشده در آن، قابل توصیه به مردم و بهویژه نسل جوان نیست.
مهدی قزلی
احمد محمود صاحب و دارندهٔ افتخار «اوّلین روایتگر» از جنگ تحمیلی، در جایگاه رویدادی مهم و درخور اعتنا در تاریخ ایرانزمین است. وقتی احمد محمود کتاب زمین سوخته را مینوشت، نویسندگان دیگری هم بودند که میتوانستند راوی جنگِ ما باشند؛ ولی این افتخار نصیب محمود شد که در آن بحبوحه جنگ و تردیدی که به قلب و قلم برخی نویسندگان و روشنفکران در دفاع از ایران افتاده بود، با جسارت، زمانمند و مکانمند، این اوّلین رمان جنگ را نوشته است. زمین و زمان این سرزمین نسوخت و ایران سربلند ماند و امثال احمد محمود در این سربلندی سهیماند با سطور مسطورشان. ما در بنیاد شعر و ادبیات داستانی پایِ هر نویسنده و شاعر باشرفی که در اندیشه حفظِ هویت ملی است میایستیم و چنان که آنان با به جان خریدن تهمتها و برچسبها از نوشتن باز نایستادند و راوی ایران شدهاند، ما هم سپاسگزار و قدردان غیرت و شرفشان خواهیم بود. راوی زمین سوخته، زندهیاد احمد محمود یکی از آنهاست.»
ابراهیم زاهدی مطلق
حالا دیگر زمین من است سوخته و خاکستر شده که نویسندهای باید برای خداپرستیاش پیش منِ روزنامهنگار قسم بخورد که: «آقای زاهدی! والله ما هم مسلمانیم... والله ما هم خدا را قبول داریم... . والله ما هم کشورمان را دوست داریم. والله...» ای نویسنده محترم! اشهد انک تو مرد باشرفی بودی؛ خصوصا در زمانهای که شرف، گوهر نایابی شده است که بهجای دستها و قلبهای فرزندان آدم، فقط از زبانهایشان شُرّه میکند.
شهریار عباسی
شهریار عباسی با ارجاعات بینامتنی مرتبط با آثار زنده یاد احمد محمود حرفش را آغاز میکند: «با سرفه میخندد و به سیگار پک میزند و میگوید: هرکس سهمی از عمر دارد و اگر از دست برآید باید چنان زیست که تلخ نباشد یا تلخی برای دیگران فراهم نیاید.» «تگ گرما شکسته است. روزهای اول پاییز است. چهرهی شهر عوض شده است. احمد پس میکشد و تکیه میدهد به این دیوار ابدی و سکوت میکند. دلش نمیخواهد باور کند چه شده است. هرچه ما وراجی میکنیم، احمد سکوت میکند. جان از دست و پایش بریده است؛ ولی انگار زیر لب میگوید: کاش...»
یوسف عزیزی بنیطُرُف
احمد محمود در عرصهٔ رماننویسی ایران شخصیتی خودساخته است. وی در این عرصه خوش درخشید و تا سالیان سال نامش در عرصهٔ داستانی زبان فارسی پایدار خواهد ماند. اما به گمان من احمد محمود بافت اجتماعی شهر اهواز را در آثار ادبی خود بهخوبی نشان نداده است. ما در آثارش قهرمان عرب نمیبینیم و اگر هم باشند آدمهای فرعیاند. البته استثناهایی هم وجود دارند که به قاعده و لایههای پایین جامعه نظر داشت؛ اما میتوانست فضای دید خود را وسیعتر بگیرد و عمیقتر نگاه کند و تودههای عرب را هم ببیند و بهنسبت وجود فیزیکی و اجتماعی و تاریخیشان در اهواز و خوزستان آنان را در آثار خود بهتصویر بکشد.[۸]او بهنیکی در یاد تاریخ خواهد ماند. جویبار زیبای نوشتههایش همچنان آرامآرام جاری خواهد ماند.
محمود دولتآبادی
حسن خلق و درستی شخصیت محمود، از اخلاق کلاسیک جامعه شمرده میشود که در روزگار جدید بسیار نایاب و روزبهروز نایابتر میشود. افراد همانی نیستند که هستند. اما احمد محمود همانی بود که بهواقع بود. هرگز ندیدم در امری ریا کند و در کاری که میخواهد انجام دهد چهرههای گوناگون بهنمایش بگذارد. شخصیت احمد محمود را هم بهجرئت میتوانم بگویم بینظیر بود. او حتی در اموری که بهنظر میآمد خوشایند نباشد و مردم معمولاً پنهان میکنند مقیّد این امور نبود.
محمد ایوبی
هرکس بهجای محمود بود با این فشارهای سیاسی نوشتن را رها میکرد. داستانهای جذاب همیشه منتقدی دارند که بهواسطهٔ آن نویسنده دیده میشود. هرگز آثار محمود نقد نشد و اگر شد نقدی مغرضانه بود و هرکس دیگری بود از نویسندگی زده میشد. محمود انسان والایی بود. حسادت نداشت و خردهحسابها که بعضی از هنرمندان با نویسندگان داشتند نداشت. میگفت اگر کسی خوب کار کند جا برای فعالیت همه هست. خیلیها علاوهبر اینکه از مکتب نویسندگی او خیلی چیزها یاد گرفتند از مکتب انسانیت او بیشتر یاد گرفتند.
مصطفی مستور
داستانهای محمود از جنس هنر معطوف به هنر نیست. جهان داستانهای محمود آکنده از مفاهیم سیاسی، اجتماعی انسانی است. که او را کنار چوبک، آلاحمد، هدایت و دولتآبادی مینشاند. با این همه، فرم و صورت در کارهای او همواره شانهبهشانه با نگاه انسانمدار او جلو آمده است. داستانهای محمود اکنون گنجینهای از واژهها تصویرها و فضاهایی است که باید بهگونهای مدرسهای مورد تأمل و دقت قرار گیرد.
محمدرضا بایرامی
کمتر نویسندهای است که بتواند شخصیتهایی به عالم ادبیات معرفی کند که بهراحتی از یاد نرون اما محمود این قدر را دارد. او یکی از بزرگنرین نویسندگان طول تاریخ ادبیات ماست. قوت تصاویر، قدرت توصیف، روانی نثر، صفحهچینیها و برشهای استادانه و بهخصوص برآمدن از پس صحنههای شلوغ و حتی بسیار شلوغ، از امتیازهای آثار اوست. او بهطور ذاتی نویسنده بود. اهل حرافی و حکم صادر کردن و دادِ سخن دادن در تئوریهای ادبی و غیره نبود. من یک بار در خانهاش به دیدنش رفتم. محمود بهگرمی ما را پذیرفت. در خانهٔ کلنگی و و بسیار کوچکش. در اتاق کوچک محل کارش که تخت و بخاری گازی نصف آن را اشغال کرده بود، بهزحمت جایی برای نشستن پیدا کردیم.
فرج سرکوهی
احمد محمود از انگشتشمار نویسندگان ایرانی است که رمان چندصدایی خلق کرده است. آدمهای داستانهای محمود نه از یک لایه کمشمار نازک جامعه که از بستر گسترده و متنوع زندگی برخاستهاند، با ذهنیت متمایز خود میاندیشند و عمل میکنند، از روانشناسی فردی متمایز برخوردارند و با لحن و زبان خود سخن میگویند. بهترین داستانهای محمود نه از یک منظر و نگاه، که از منظرهای گوناگون روایت میشوند و در روایتهای او هیچ چیز و هیچکس در مرکز داستان نیست. آثار محمود از منظر دیالوگ نویسی نیز از نمونههای درخشان در ادبیات معاصر فارسی است. در دیالوگهای هر آدم داستانهای محمود میتوان روانشناسی فردی، ذهنیت، شخصیت، فرهنگ و پایه اجتماعی او را بازشناخت.
احمد دهقان
احمد محمود در عرصهٔ داستاننویسی، معلم و مرشدی بیادعا بود. او در داستاننویسی خیلی بدی دید. وقتی که باید او را میدیدند، بهعمد نادیدهاش گرفتند. من که نویسندهام، میفهمم نادیدهگرفتن آدم، وقتی که باید دیده شود، چقدر زجرآور است. او تنها بود. تنهای تنها و بیادعا. «زمین سوخته» با اینکه اوّلین رمانی است که دربارهٔ جنگ هشتساله نوشته شده، اگر نگوییم بهترین، از خلقهای کمنظیر است. حداقل برای من که دربارهٔ جنگ خیلی خواندهام و کمی هم بوی گند باروت خورده زیر دماغم، میتوانم بگویم توصیفهای او از خیلیها برای اینکه این رمان را بیارزش جلوه دهند، گفتند یک گزارش واقعی و مستند است و نفهمیدند که آنقدر احمد محمود این رمان را خوب و تأثیرگذار نوشته که آنها گمان میکنند واقعی است. او در همان زمان آموزگار خیلی از داستاننویسان بود، بیآنکه ادعایی بکند و بیآنکه کلاس درسی بگذراند. کتابهایش، خلق و خو و رفتار و صداقت بیپایان و گفتههایش آموزنده بود. اینهاست که آدمی را وادار میکند به احترامش کلاه از سر بردارد و صمیمانه دوستش بدارد.