.
انتشار : 1402/12/15
نام نویسنده: پارسا شهری

«محمود می‌گوید: در کشورهایی مثل ما، در این‌جور ممالک جهان سوم، سیاست به ما تحمیل شده است. ما راهی جز اینکه سیاسی باشیم نداریم. مگر می‌شود چیزی نوشت که سیاسی نباشد… خود اینها که در آثار ادبی حرفی از سیاست نمی‌زنند درواقع یک موضع کاملا سیاسی دارند. می‌گویند که بخش‌هایی از واقعیت را نگویید… آنها هستند که واقعیت را قلب می‌کنند.» بیست‌وهشتم تیر سالِ شصت‌ونُه است که احمد محمود در مسیر کوه و قدم‌زدن‌هایش با بروز نابت، رفیق سالیانش از ادبیات و سیاست می‌گوید. بیش از یک دهه از چاپ رمان مطرحش «همسایه‌ها» گذشته است، به‌یاد می‌آورد «از همان روزی که همسایه‌ها چاپ شد، عده‌ای با یک بینش خاص سعی در کوبیدن همسایه‌ها کردند، برچسب زدند… به‌هرحال این برچسب‌ها به همسایه‌ها نگرفت.» جامعه «همسایه‌ها» را پذیرفته بود. براهنی در «قصه‌نویسی» مقاله‌ای دارد درباره قصه فرمایشی و مسئله تعهد نویسنده و اخلاق حزبی که در آن می‌نویسد: «فرق هست بین نویسنده‌ای که خودش می‌خواهد درباره کارگران یا دهقانان قصه بنویسد و نویسنده‌ای که به‌وسیله حزبی یا دستگاهی ملزم به نوشتن درباره طبقات کارگر و دهقان شده است. اولی چیزی جالب در این طبقات کشف کرده است که از دیدگاه خودش ارزش گفتن دارد، در حالی‌که دومی از یک فرمول پیروی می‌کند.» بعد به تجربه شوروی اشاره می‌کند که قصه‌نویسی بعد از گورکی در آنجا در راه زوال افتاده است. احمد محمود نیز به‌گواه آثارش و چندین و چند شخصیت ادبی ماندگاری که خلق کرده، چندین و چند صدایی که به ادبیات فراخوانده، از آن‌دست نویسندگان مختاری بوده که از سیاست نوشته است و از طبقات خاص، چون چیزی در آنجا دیده است برای گفتن. در کتابِ نابت، در میان یادداشت‌های او از گپ‌وگفت‌هایی که پنجشنبه‌ها در راه درکه با احمد محمود داشته است، جز اینها، خواندنی‌های دیگر هم هست. از این‌رو این کتاب شاید بیش از شناخت‌نامه‌های معمول واقعیتِ احمد محمود و شخصیت او را نشان می‌دهد، دست‌کم از تیر شصت‌ونُه تا اواسط هشتادویک که محمود هنوز در قید حیات است و در این میان چند کتابی هم نوشته و چاپ کرده است: «قصه آشنا»، «از مسافر تا تب‌خال»، «مدار صفر درجه» و «درخت انجیر معابد». جز ادبیات و رمان‌هایش، محمود از همه‌چیز حرف می‌زند، از مسائل پیرامونی ایران و جهان، از فیلم «هامون»، مرگ چایکوفسکی، جان فورستر و عقایدش در باب رمان، از فروپاشی شوروی، فیدل کاسترو، مصدق، روزهای زندان و نظرش درباره نویسندگان هم‌دوره‌اش: گلشیری، فصیح، دولت‌آبادی و دیگران. نابت می‌نویسد: «درباره آخرین دیدارم با محمود چیزی در دفتر خاطراتم ننوشته‌ام شاید فکر می‌کردم که همه جزئیات این ملاقات برای همیشه به‌وضوح در ذهنم خواهد ماند اما اکنون که می‌خواهم دیدارمان را یادآوری کنم آن را در پرده‌ای مه‌آلود به خاطر می‌آورم.» دیداری در اتاق کار احمد محمود. همه‌چیز به‌سامان و در جای خود. خانه محمود تازگی‌ها بازسازی شده، «در این طبقه غیر این اتاق اتاقی نیست. مستقل است. توی این اتاق می‌تواند دست‌کم چهار قدم راه برود.» به اتاق چند قاب عکس و لابد چند کتاب اضافه شده است. «محمود مثل اینکه بخواهد چیز غیرمنتظره‌ای را رو کند، دست می‌برد یک کتاب باریک را می‌گذارد جلوی رویم. می‌پرسد: کتاب تازه را دیده‌ای؟ کتاب را برمی‌دارم و جلدش را برانداز می‌کنم. آدم زنده. اسم نویسنده عربی است و نام محمود به‌عنوان مترجم آمده است… مقدمه مترجم را ورق می‌زنم. راجع‌به نویسنده کتاب توضیح داده است که تن به مصاحبه مطبوعاتی نداده، در ١٩٣١ به‌دنیا آمده، مردی بوده میان‌قامت و سفیدرو و کمتر حرف می‌زده… اینها که بیشتر به مشخصات خود محمود می‌خورد! می‌گوید: خودم نوشتم. می‌گوید، اعتراف می‌کند و دهنش به خنده باز می‌شود…».