سبد هزینهکرد فرهنگی خانوار جامعه ایرانی کوچکتر شده است. این گزارهای بدیهی به نظر میرسد و البته که آمارهای رسمی و پژوهشهای صورتگرفته پیرامون این موضوع هم گواه به صحت آن است؛ اما این کوچک شدن سفره فرهنگی خانوار نه به دلیل تغییر سبک زندگی آنها که به دلیل اولویتبندی اقتصادی در مدیریت خانواده بوده است.
به عنوان مثال با افزایش اجارهبها، آنها سعی کردهاند با کاهش فراغت و تفریح به نوعی آن هزینه را جبران کنند. مصرف فرهنگی ازجمله مفاهیم مهم برای سنجش میزان رفاه، سطح توسعهیافتگی جوامع و کیفیت سبک زندگی شهروندان محسوب میشود که وابسته به بستر شکلگیری و توسعه آن، تعاریف گوناگونی دارد. این نوع از مصرف در بعد خانوار را میتوان به کل هزینههایی اطلاق کرد که برای خرید یا استفاده کردن از محصولات و خدمات فرهنگی مانند کتاب، موسیقی، گردش و تفریح، تئاتر و فیلم و... صرف میشود. برخی از صاحبنظران معتقدند که افراد برای ایجاد «تمایز» با دیگران و ایجاد منزلت و تشخص در جامعه از ابزار «مصرف» بهره میگیرند. بنابراین امروزه ایـن «مصرف» است که موقعیت فرد را در نردبان اجتماعی تعیین میکند. باتوجه به این مهم، افراد با چگونگی مصرف اعم از مصارف اقتصادی، فراغتی و فرهنگی و ... به ایجاد «تمایز» بین خود و دیگران اقدام میکنند. «انتخاب» برای چگونگی «مصرف» از ویژگیهای جامعه مدرن است. به طور کلی مصرف مطالب چاپشده و ادبیات، مصرف موسیقی و مصرف رسانه جزو اصلیترین عناصر سبک زندگی فرهنگی و مصارف فرهنگی به شمار میآیند. در مطالعات معاصر، مصرف فراغت نیز، علاوهبر ابعاد ذکرشده، به شاخصهای مصرف فرهنگی اضافه شده است. با این توضیحات اما سؤال این است که اساسا جامعه ایرانی برای مصرف فرهنگی خود چقدر هزینه میکند؟ این هزینه به تفکیک استانی چه آوردههایی پیش روی ما میگذارد و مهمتر اینکه این هزینه به طور میانگین چقدر است و سهم دهکهای مختلف از این هزینهها به چه میزان است؟
منبع: روزنامه جام جم