باغچه ای زده ام میان مازندران و خراسان
گفتوگو با دکتر مهدی محبتی، پژوهشگر ادب فارسی و استاد دانشگاه زنجان درباره ویژگیهای زبان شعری، نگاه منحصر بهفرد و سلوک فردی خاصِ زنده یاد مهدی اخوانثالث به مناسبت 10 اسفند، سالروز تولد این شاعر معاصر
الهه آرانیان- امروز سالروز تولد شاعری است که بر قله شعر معاصر فارسی ایستادهاست؛ شاعری که زبان، نگاه و سلوک منحصربهفرد خودش را داشت و در زمانهای که خبری از حجم انبوه رسانهها نبود، هروقت دفتر شعری از او چاپ میشد، دیری نمیپایید که اشعارش بر سر زبانها میافتاد. مهدی اخوانثالث، علاوهبر اینکه زبان فارسی را خوب میشناخت، تحلیل گر و نظریهپردازی بزرگ هم بود و از اینرو هنوز که هنوز است، شعرش طرفدار دارد و خوانده میشود. امروز، 10 اسفند، سالروز 96سالگی زنده یاد اخوانثالث است. به همین مناسبت با دکتر مهدی محبتی، استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه زنجان که در دوران دانشجویی در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، اخوانثالث را از نزدیک دیدهاست، درباره زبان شعری، نگاه، سلوک و تاثیر حکیم فردوسی بر این شاعر گفتوگو کردهایم.
از خاطره دیدارتان با اخوانثالث بگویید.
من چندین بار اخوان را دیدم. برایم آدم جالبی بود، زبان شعرش قوی بود ،نگاههای تازهای داشت و چیزهایی را از لابهلای تاریخ و ادبیات و فرهنگ ما کشف میکرد که کمتر شاعری به آن توجه میکرد؛ سلوک خاصی داشت و قیافه و تیپش هم دیدنی بود. یکی از دیدارهای ما که خیلی جالب بود، در منزل آقای دکتر یاحقی رخ داد. من آن زمان دانشجوی دانشکده ادبیات مشهد در دوره کارشناسی بودم، اواخر دهه 60. اخوان تازه شعر معروف «درخت معرفت» را سروده بود. او در این شعر میگوید: «شهر افلاطون دیده تا پسکوچههایش». من به ایشان گفتم چرا میگویید «افلاطون ابله»؟ اخوان دستش را گذاشت روی شانهام و به مشهدی پرسید: «بچه کجایی»؟ گفتم: «مشهد». بعد خیلی صمیمی شد و گفت: «افلاطون کتابی دارد به نام «مدینه فاضله». آنجا چرا میگوید باید شاعران را از شهر بیرون کرد و آن شهری که شاعر دارد، به رستگاری و فضیلت نمیرسد؟ چرا میگوید شاعران مردم را گمراه و خیالاتی میکنند؟ وقتی او من را از شهرش بیرون میکند، من حق ندارم او را از شعرم بیرون کنم»؟
شعر اخوانثالث لحن حماسی دارد. فردوسی چه تاثیری بر او گذاشتهاست؟
اخوان خودش میگوید من باغچهای زدهام بین مازندران و خراسان؛ یعنی شعرم بین نیما و فردوسی است. به او فردوسی کوچک میگفتند؛ یعنی همان فردوسیای که در ابعاد کوچک تری رو به حماسه دارد، اما حماسه شکست. در واقع اخوان را «حماسهخوان شکست» یا «روح سیاه پوش قبیله» لقب داده بودند: «منم آن لکه ابر عابر آفاق نومیدی».
زبان شعری اخوان چه برتریهایی دارد؟
هرچه شعر اخوان را بخوانید، بیشتر متوجه میشوید که زبانش تا چهاندازه قوی است. او چندین هنر را در زبان به کار برده؛ از جمله اینکه گاهی واژهها و ترکیبایی میسازد که در ادبیات فارسی نداریم. اخوان نحو را بهطور کم سابقهای به کار میبرد. فرم شعرش از نظر بلاغی و عروضی فولادگونه است و مو، لای درزش نمیرود. کل تاریخ ادبیات فارسی از حیث شعرا و نویسندهها در دستش نرم است و زبان فارسی را خیلی خوب میشناسد. مقالهای دارد به نام «حیواناتی که شعر میگفتند» که نمونهای از دانش اوست. اخوان در این مقاله مینویسد چرا بعضی از شاعران در دوره صفویه تخلص خود را اسب و گاو و... میگذاشتند. زبان شعر اخوان، قویترین زبان شاعران معاصر از حیث استحکام و درستی و صلابت است.
از نظر شما بعد از اخوانثالث شاعری داریم که شعرش به شعر او نزدیک باشد؟
در این 50سال اخیر شاعری که به قول استاد شفیعی کدکنی به قوزک پای اخوان هم برسد، نداریم. در گذشته 5 شاعر قله داشتیم و حالا 50 شاعر دامنه داریم. آگاهی و ادبیات و موضوعات تازه آمده و پخش شده و این خوب است، ولی از یک جهت بد است؛ چون قله نداریم که بچهها به آن نگاه کنند و همه مثل همدیگر هستند. حالا ممکن است چندتایشان یک سر و گردن بالاتر باشند.
اخوان در مقاطعی کاملاً ناامید شد و این یأس به شعرش هم راه پیدا کرد، اما وقتی شعرش را میخوانیم، در انتها انگار نور امیدی به دلمان تابیده میشود.
درست است که اخوان بعد از 28 مرداد بُرید و ناامید شد، ولی افق به رویش باز شد. امید خیلی مهم است. چشماندازهای اخوان در خودش نمرده بود و امید داشت به اینکه تغییر ایجاد خواهد شد.
به همین خاطر هم شعرش طرفدار داشت؟
وقتی «زمستان» و «از این اوستا» و دیگر کتابهای شعر اخوان چاپ میشد، طولی نمیکشید که شعرها بر سر زبانها میافتاد. بزرگ ترین مشوق شاعر همین است. حالا که فضای مجازی آمده بیشتر باید شعرها خوانده شود. الان شعر چه کسی بر سر زبانهاست؟ اخوان وقتی کتاب چاپ میکرد، فردایش همه آن را حفظ بودند. شعرش قوی بود و فضا برایش آماده بود. الان به ندرت کسی شعر خوب میگوید.
سلوک منحصربه فرد اخوان در اقبال عمومی به او تاثیر داشت؟
خیلی زیاد. او آدم نان به نرخ روزخور نبود. فقر و بیچارگی و آوارگی را تحمل میکرد. با آن همه شهرت میرفت در گرمای خوزستان درس میداد و در تلویزیون آنجا اجرا میکرد. مجیزگو و نامرد نبود. رفیقباز به معنای مثبتش بود؛ یعنی اگر کسی مشکلی داشت، تا جایی که میتوانست حل میکرد. تسلیم مشهورات نبود. آنچه را همه میگفتند، رویش تأمل میکرد. شاخه مهم شعر اخوان نویافتههای او در دل فرهنگ و ادبیات ماست. مقاله ای دارد به نام «آیات موزونیافته قرآن»؛ یعنی آیههایی که بهطور طبیعی وزن عروضی دارند. این نشاندهنده تأمل او بود. اخوان عربیدان خوبی بود. کتابهای عربی را میخواند و بر آثار عربی مانند الاغانی، الثعالبی و... اشراف داشت.
در یک کلام، اخوان چه به میراث ادبی ما اضافه کرد؟
یکی از مهمترین کارهای اخوانثالث نظریهپردازی برای شعر نو بود. تنها کسی که شعر نیمایی را برای اولینبار متکی بر نظریات ادبی کرد و برایش قاعده و قانون تراشید، اخوانثالث است. او در یک کلام نظریهپرداز، آفریننده و تحلیل گر بزرگی بود. از حیث تاریخ ادبیات برخی از اشعارش جزو بهترینهاست.
منبع: روزنامه خراسان