گفتوگوی خراسان با شاه میرزا شاه منصور، ابوطالب مظفری و دکتر علیرضا قیامتی، استادان ادب فارسی از کشورهای تاجیکستان، افغانستان و ایران درباره خرده فرهنگ های بر آمده از میراث فرهنگی هزارساله حکیم ابوالقاسم فردوسی
شاهنامه فردوسی را می توان یکی از تاثیرگذارترین آثار منظوم ادبیات فارسی نامید. اثری که نهتنها در حوزه ادبیات تخصصی و شعر بلکه درحوزه داستان، فیلم، نمایشنامه، نقاشی، موسیقی و... در ایران و جهان اثری قابل توجه به شمار میآید. یکی دیگر از زمینههای اثرگذاری شاهنامه، تأثیرآن بر فرهنگ عامه است. این کتاب، آنچنان در خردهفرهنگهای جامعه ایران فرهنگی، رسوخ کرده که پس از گذشت سالیان سال، همچنان تأثیر آن را بر زندگی مردم این سرزمین مشهود است. برای بررسی این موضوع به سراغ شاهنامه پژوهانی از سه کشور تاجیکستان، افغانستان و ایران رفتهایم تا گوشهای از تأثیرات شگرف شاهنامه بر فرهنگ و زندگی مردم را بررسی کنیم. در ادامه، گفتوگوی خراسان با استاد شاه میرزا شاه منصور، کارشناس میز تاجیکستان در موسسه فرهنگی اکو، استاد ابوطالب مظفری، مدیر موسسه دُر دری افغانستان و دکتر علیرضا قیامتی، استاد ایرانی زبان و ادبیات فارسی را میخوانید.
شاهنامهخوانی در نوروز ، مهرگان و سده
استاد شاه منصور شاه میرزا ضمن اشاره به انس و الفت دیرینه مردم تاجیکستان با شاهنامه فردوسی گفت: شاهنامه در بطن زندگانی مردم تاجیکستان قرار دارد. با توجه به نزدیک شدن نوروز اگر بخواهیم به گوشهای از این تأثیرگذاریها اشاره کنیم باید یادآور شویم، مردم تاجیکستان همزمان با آیین باستانی نوروز در محافل و مهمانیهای خود به خوانش صحنهای از شاهنامه میپردازند که این بیتها مربوط به زمان جمشید و تجلیل از اوست. جشن مهرگان و سده نیز از دیگر جشنهایی است که فردوسی در شاهنامه تصویر کرده و این آیینها همچنان در کشور تاجیکستان پابرجاست.
این پژوهشگر ادبی خاطرنشان کرد: وقتی یک کودک در تاجیکستان به دنیا میآید نام او را در شاهنامه میجویند .رئیسجمهور کنونی تاجیکستان هم علاوه بر اینکه نام پسرش را رستم گذاشته به مردم کشور ما تأکید کرده که بهترین نامنامه برای انتخاب فرزندان همین شاهنامه است. همچنین یک منطقه بزرگ در شهر دوشنبه به نام فردوسی است. پس از فروپاشی شوروی نیز مجسمه لنین را برداشتند و مجسمه فردوسی را نصب کردند.وی افزود: شاهنامه آنچنان در فرهنگعامه مردم تاجیکستان رسوخ کرده که مادران ما و مادربزرگهایمان بدون اینکه بدانند داستانهایی از شاهنامه را که از نسلهای پیشین خود شنیده بودند برای ما نقل میکردند. بعدها که ما به مدرسه رفتیم و درس خواندیم تازه متوجه شدیم قصههایی که در کودکی میشنیدیم سروده حکیم توس بوده است.
هر خانه، یک شاهنامه
شاه منصور شاه میرزا گفت: چند ماه قبل به دستور رئیسجمهور تاجیکستان یکمیلیون و هزار جلد شاهنامه منتشر شد و به هر خانواده یک شاهنامه دادند تا مردم با خوانش این کتاب راه و رسم خردورزی را بیشازپیش در دستور کار خود قرار دهند. شاهنامه تمام زوایای زندگی انسانها را بنا میکند. فردوسی میگوید انسان اگر خردورز و خردمند باشد آزارش به هیچ فردی نمیرسد و مدینه فاضله را میتوان با تکیهبر توصیههای حکیم توس ساخت.
وی افزود: «ساتم الغ زاده» شاعر و نویسنده شهیر تاجیک ،شاهنامه فردوسی را به نثر برگردان کرد تا همه سنین بتوانند از محتوای این کتاب بهرهمند شوند. خواندن شاهنامه در روزگار ما به یک سنت تبدیلشده و امروز تشکیلدهنده خردهفرهنگهای فراوانی در تاجیکستان است. تجلی روح بشری در شاهنامه بیانشده و انسان امروز اگر به شاهنامه توجه کند میتواند خود را از این سردرگمی برهاند. هر کشوری میتواند از شاهنامه درسهای فراوانی را بیاموزد و به همین دلیل باید شاهنامه را کتابی برای همه مردم جهان دانست.
وی خاطرنشان کرد: این کتاب، کتابی است که اگرچه ما نبردهایی را در آن میبینیم اما درنهایت، تمام این نبردها برای از بین بردن بدی و تسلط نیکی برجهان بشری است و بر همین اساس شاهنامه را میتوان کتاب صلح نامید. ما اگر به دنبال زندگی آرمانی هستیم باید از آزار دیگران دست برداریم و این یکی از مهمترین توصیههایی است که فردوسی در شاهنامه به آن پرداخته است.
یک سنت فرهنگی در افغانستان به نام شاهنامه
ابوطالب مظفری ،شاعر و پژوهشگر افغانستانی نیز در این باره گفت: تا جایی که بنده اطلاع دارم در کشور افغانستان در اورازگان و شهرهای اطراف آن شاهنامهخوانی یک سنت دیرینه است. این شاهنامهخوانی ها در زمستانها که مردم، فراغت بیشتری دارند و همچنین در مراسم تولد فرزند و دیگر محافل شادی،رواج بیشتری دارد.
وی افزود: شاهنامهخوانی و شاهنامه، همواره بهعنوان یک سنت فرهنگی میان تعداد زیادی از مردم افغانستان رواج دارد. در افغانستان، از سالهای دور تا روزگار ما شاهنامه با زندگی مردم عجین است و در طول سالها نام مکانهای مختلف شاهنامه و افراد از اثر جاودان فردوسی برگرفتهشده است. بهعنوانمثال در سمنگان، جایی به نام تخت رستم وجود دارد. در بامیان نیز شهر ضحاک و دره کاوه آهنگر وجود دارد، همچنین در شهری دیگر محلی وجود دارد که میخ آهنی بزرگی در سالهای دور در زمین فرورفته و مردم افغانستان معتقدند رستم، اسبش را آنجا میبسته است. در بامیان منطقهای وجود دارد که مردم معتقدند رستم، رخش را در این دشت گرفت و رام کرد. همین افسانهها که تا امروز سینهبهسینه نقل شده به باورهای فرهنگی تبدیلشده است. علاوه بر اینها شاهنامه تأثیرات عینی در حماسهسراییها و تفریحاتی ازجمله نبردهای تنبهتن دارد.
وی ضمن بیان دو خاطره از دوران کودکیاش گفت: حتی اسباببازیهای روزگار دور در افغانستان همان ابزارهای رایج در نبردهای شاهنامه بود و در برخی محلات مختلف افغانستان، مردم به سبک پهلوانان شاهنامه باهم وارد نبردهای دوستانه تنبهتن میشدند.
مظفری تصریح کرد: البته امروز، ماجرا با گذشته فرق دارد و جوانان ما از شاهنامه و دیگر منابع کهن ادبی دور شدهاند. امروزه طالبان با فارسی ستیزی های بی وقفه اش به این موضوع دامن زده و با ادبیات کهن فارسی مقابله میکند ، همه اینها تأثیر منفی زیادی بر رواج ادب و فرهنگ اصیل فارسی دارد.
زندگی ایرانیها به سبک شاهنامه
در ادامه این گفتوگوها، دکتر علیرضا قیامتی، استاد دانشگاه ضمن اشاره به تعداد زیادی از خردهفرهنگهای به یادگار مانده از زمان فردوسی در ایران گفت: ما ایرانیها به سبک آیینهایی که فردوسی در شاهنامه ترسیم کرده، زندگی میکنیم؛ آیینهایی که هنوز هم بعد از هزار سال در لحظههای زندگی ما نمود دارند؛ از جشنها و شادیها گرفته تا آداب اجتماعی و سوگواری.
این استاد دانشگاه دراینباره خاطرنشان کرد: ایرانیها به مهماننوازی معروف هستند. لرها ضربالمثلی دارند که میگوید مهمان، پادشاه میزبان است. این دقیقاً در شاهنامه آمده است: «که دانا زد این داستان از نخست/ که هرکس که آزرم مهمان نجست/ نباشد خرد هیچ نزدیک او/ نیاز آورد بخت تاریک او/ بود نیکنامی سرافراشتن/ ز ناخوانده مهمان نگهداشتن/ که بر میزبان میهمان پادشاست/ تو آن کن که از نامداران سزاست». از دیگر باورهای ما که در شاهنامه به آن اشارهشده، این است که خراسانیها دختران را چراغ خانه میدانند: «به لهراسب گفت این بتان منند/ فروزاننده بوستان مناند» یا اینکه ایرانیها میگویند دختر شیرین است، در شاهنامه آمده است: «مرا در جهان اینیکی دختر است/ که از جان شیرین گرامیتر است».
از جهیزیه تا پشت قباله و پاتختی!
دکتر قیامتی در ادامه از خردهفرهنگهای مربوط به ازدواج و عروسی که در شاهنامه به آن اشارهشده و هنوز هم بین ایرانیها رواج دارد، میگوید: «جهیزیه بین بعضی از اقوام ایرانی و در حوزه تمدنی ایرانی خیلی مهم است و به آن اهمیت میدهند. در دیگر نقاط جهان این گونه نیست. ریشه این را میتوان در شاهنامه پیدا کرد: «خروشید و بار عروسان ببست/ ابر پشت شرزه هیونان مست/ ز پوشیدنی هم ز گستردنی/ ز افکندگی هم پراکندگی/ همانا شتروار باری دویست/ در ایوان من بندهگر بیش نیست/ همان یاره و طوق و هم تاج و تخت/ کزان دختران را بود نیکبخت». پشت قباله کردن که امروز در خراسان داریم، در شاهنامه هم داریم: «بیاورد پس دفترِ خواسته/ یکی نسخت گنج آراسته/ برو خواند از گنجها هرچه بود/ که گوش آن نیارست گفتی شنود». رسم پاتختی که البته امروزه در شهرهای بزرگ دارد از یاد میرود، اما هنوز در شهرها کوچک و روستاها پایدار است، در شاهنامه آمده و در داستان ازدواج زال و رودابه به آن اشارهشده است. گلآرایی مرکب عروس و داماد را هم در مراسم ازدواج زال و رودابه داریم. جشن تولد گرفتن در شاهنامه آمده، ازجمله به مناسبت دنیا آمدن کیخسرو: «که روز نوآیین و جشنی نو است/ شب سور آزاده کیخسرو است». همچنین مراسم هفتم و چهلم در سوگواری در شاهنامه آمده و بعدها به مراسم مذهبی ما هم راه پیدا کرده است. در خراسان میگویند برای ازدواج، مادر را ببین دختر را بگیر، در شاهنامه آمده: «نگر کدام است با شرم و داد/ ز مادر که دارد به خاتون نژاد». از دیگر خردهفرهنگهای ایرانی که در شاهنامه آمده، میتوان به رسوم خاکسپاری، نخجیر کردن، شکل برگزاری جشنهای نوروز، مهرگان و سده اشاره کرد.»
منبع: روزنامه خراسان