.
معرفی کتاب: زندگی خصوصی یک سرآشپز
انتشار : 1403/01/14

داستان «زندگی خصوصی یک سرآشپز» [Heartburn] روایتی خیالی و ادبی از ماجرای جدایی نورا افرون [Nora Ephron] فیلمنامه‌نویس و رمان‌نویس، از سردبیر نشریه واشنگتن پست، باب برنستین است.

افرون در سال 1986 نسخه‌ای سینمایی از روی این رمان تهیه کرد که هم فیلم و هم رمان، جزو پرفروش‌های زمانه خود بودند. افرون که در اصل بایستی او را فیلمنامه‌نویسی صاحب سبک دانست بعدها نشان داد که تا چه میزان به نمایش وقایع حقیقی و ارجاعات رئالیستی در آثارش علاقه‌‌مند است.

شاید فیلمِ «جولی و جولیا» [Julie & Julia] با بازی مریل استریپ را دیده باشید. افرون بخشِ عظیمی از فیلمنامه این فیلم را بر اساسِ کتاب اتوبیوگرافی جولیا چایلدز، با عنوان «زندگی من در فرانسه» [My Life in France] نوشته است. چایلدز مربی سرشناس آشپزی بود و بنابراین فیلم افرون، سرشار از صحنه‌های جذاب آشپزی دو زن است که به واسطه رنگ‌ها و طعم‌ها با یکدیگر رابطه‌ای دراماتیک برقرار می‌کنند.

«زندگی خصوصی یک سرآشپز » نیز به همین سیاق، آغشته به جزئیاتی از زندگی روزمره و مخصوصا علاقه افرون به آشپزی است؛ و همین نکته آن را به رغمِ موضوعِ تلخی که دارد، سرشار از روح و حس زندگی کرده. واقعیت در مورد افرون این است که او استادِ ساختنِ موقعیت‌های کمیک از دردناک‌ترین وضعیت‌های بشری است. افرون با شناختی که از لحنِ درام، و نیز درکی که از رئالیسم و فرآیند دراماتیزه شدنِ آن دارد، این کار را انجام می‌دهد. راشل در «زندگی خصوصی یک سرآشپز»، در ماهِ هفتم بارداری‌اش متوجه می‌شود که همسرش مارک، عاشقِ زنی به نام تلما شده. افرون از این وضعیت هولناک و متزلزل، موقعیتی برای شوخی و طنازی می‌سازد؛ اما این طنز بیشتر از آنکه مضحک یا خنده‌آور باشد و به شوخی‌های رفتاری محدود شود؛ وضعیتی آیرونیک، فروپاشیده و دردناک را بازنمایی می‌کند.

با اینکه راشل، سعی می‌کند عواطفِ رقت‌بار خودش را پشتِ پرده رفتارهای به ظاهر خونسردانه، شوخ‌طبعانه و گاها روشنفکرانه پنهان کند و نشان ندهد تا چه میزان در برابر کشفِ واقعیتِ خیانتِ مارک، شکننده و آشفته است، اما مخاطب به راحتی دست او را خوانده و با او همراه می‌شود.

درواقع، داستان «زندگی خصوصی یک سرآشپز» تلاش زنی موفق و فعال برای پذیرش و درک موقعیت غیرعادلانه‌ا‌ی است که نزدیک‌ترین خویشاوندش به او تحمیل کرده. جالب اینکه بارداری و اوضاع جسمانی راشل، هرگز از او موجودی ضعیف و ناتوان نمی‌سازد بلکه برعکس به مرور او را در وضعیتی نمادین و حتی استعاری می‌نمایاند؛ تا جایی که هرقدر راشل در این وضعیت پیش می‌رود ما به شناخت بهتری از او و توانایی‌هایش می‌رسیم.