کتاب «امریکادیده» نیکولاس داویدوف، زندگی نامه مختصر رابرت فرانک، عکاس و فیلم ساز بنام سوئیسی است که بر مجموعه عکس دوران ساز او، «امریکایی ها» تمرکز دارد؛ عکاسی اروپایی که به قول ویم وندرس مشهور، علاقه اش امریکایی است و «رابطه عاشقانه نافرانه ای» با امریکا دارد؛ همان رابطه ای که می توان گفت هر اروپایی ای با امریکا دارد و مخلوطی از هول و هراس و شیفتگی است. از این رو است که عکس های فرانک به تعبیر وندرس، مصداق با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است. چنان که در توضیح کتاب آمده است: «در 1955، فرانک سوار بر فوردی راهی سفری یک ساله می شود، تا نواخت های عاطفی و واقعیت های پوشیده و بدگمانی های امریکا را عکس کند: چه حالی است رفاه، نداری، عشق، تنهایی، جوانی یا پیری، اینکه پوست تان سیاه باشد یا سفید؟ چه حالی است زندگی کردن بر جاده ای برون شهری یا متر کردن پیاده روهای شلوغ؟ چه حالی است زیاده کاری و پارک خوابی؛ اینکه زوجی چمان و اهل جنوب جنگ زده باشید یا جوان و سرخوش در نیویورک؛ اینکه سیاست باز باشید یا مشغول عبادت؟ به چه قیمتی است ثبت کردن حقیقت؟». عکس هایی که به تعبیر جک کرواک، شعرند و تماشایی تر از هرچه تماشایی. کرواک در مقدمه اش بر «امریکایی ها»، عکس های رابرت فرانک را حاوی ظرافت، غم، «همه چیزی واری» و امریکاواری می داند و می نویسد: «رابرت فرانک، اهل سوئیس، بی جاروجنجال، آدم خوب، با آن دوربینکی که یک دستی بالا می آورد و ثبت عکس می کند، این عکاس ما، این هم قدوقامت با شاعران سوگستانی جهان، شعری از خیل شعرهای غمی امریکا را به فیلم کشیده. به رابرت فرانک، حالا، من این پیام را می دهم: چشم را تویی که داری». به همین دلیل است که می نویسد، شک نکن او را آرتیست بزرگی یاد خواهند کرد بین عکاس ها. داویدوف معتقد است رابرت فرانک شهرت خود را بر ترک کردن بنا کرده و شاید از این رو است که زندگی نامه او را از می 2015 آغاز می کند که این «سرآمد عکاسان جهان» به زادگاهش زوریخ برگشت: «وقتی آرتیستی که شهرتش را بر ترک کردن بنا کرده به خانه برمی گردد، اختلاط عواطف ناگزیر است و این خاصه در مورد فرانکی صدق می کند که عکس های امریکایی دوران سازش، به دلیل عمق دریافت هایشان از اضطراب بشری، درخور توجه اند».
داویدوف، در زندگی نامه مختصری که برای رابرت فرانک تدارک دیده، ویژگی های شخصیتی و هنری این عکاس را درهم تنیده روایت می کند و از هیچ ویژگی خرد او نمی گذرد. برای نمونه یکی از ویژگی های فرانک را که او را قادر کرده تا از پس کاری چنین کارستان برآید، دمدمی مزاجی مفرط او می داند. کارستانی که به قول پل گراهام، کاری مکاشفه آسا می یابد؛ چراکه فرانک توانسته به سیلان بی وقفه تجربه امریکایی، شکل پرتره ای تمام وکمال از این کشور بدهد. از این منظر، کتاب عکس های فرانک، از نظر گراهام، حسرتی را بیان می کند که در وجود همه ما است، حسرت این را که معنا، الگو یا فرمی به زندگی بدهیم. بروس اسپرینگ استین معتقد است عکس ها بعد از گذشت سال های دراز هنوز هم تکان دهنده اند و یک تنه یک هویت تمام وکمال امریکایی می سازند. روایت داویدوف از زندگی فرانک که «بزرگ شده زندگی غم انگیزی» در سال های دهه 30 است که رادیوی زوریخ از بام تا شام سخنرانی های هیتلر را پخش می کرد، علاوه بر شناخت این هنرمند، تصویری از زمانه او نیز به دست می دهد؛ درعین حال که مانند داستانی خواندنی مخاطب را با خود همراه می کند.