.
نگاهي به کتاب «ماده و آگاهی» نوشته پاول چرچلند
انتشار : 1403/04/10

کتاب «ماده و آگاهی» نوشته پاول چرچلند اثری مقدماتی است درباره یکی از بنیادی ترین مسائل فلسفه یعنی مسئله ذهن. این کتاب که اخیرا با ترجمه مصطفی حسینی در نشر خزان منتشر شده، شامل هشت درسگفتار است و نویسنده در آنها تلاش کرده پاره ای از مطالب اساسی ذهن را طرح و بررسی کند. آن طور که مترجم کتاب هم در پیشگفتارش نوشته، نویسنده علاوه بر مطالب فلسفی، یافته های مربوط در علوم طبیعی و کامپیوتر را هم مدنظر داشته است. مترجم همچنین اشاره کرده که این کتاب برای علاقه مندان فلسفه ذهن، فلسفه اسلامی، پدیدارشناسی و روان شناسی و همچنین کسانی که به طور دستوری به نقد فیزیکی گرایی برخاسته اند، اثری خواندنی است. پاول چرچلند در کتاب «ماده و آگاهی» ابتدا مکاتب گوناگون را به لحاظ هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی و سمانتیکی تفکیک می کند و سپس با توصیف ساختار کلی هر یک به نقد مدعای اصلی آنها می پردازد. به اعتقاد او، حل مسئله ذهن بدون یاری جستن از قلمرو علم ممکن نیست. از این رو سه گفتار پایانی به مباحث علوم اعصاب و هوش مصنوعی اختصاص یافته است تا دانشجویان نگاه فراخ تر و فراگیرتری نسبت به این مسئله پیدا کنند. نویسنده در ابتدای این پرسش ها را مطرح کرده که ماهیت واقعی فرایندها و حالت های ذهنی چیست؟ آنها در چه وسیله و واسطه ای رخ می دهند و چگونه به جهان فیزیکی مربوط می شوند؟ از منظر مسئله ذهن، این پرسش ها به مسئله ای اشاره دارند که فیلسوفان آن را مسئله هستی شناختی می نامند. نویسنده می گوید امیدوار است که با خواندن نیمی از کتاب دریابیم که ماهیت ذهن فقط یک پرسش فلسفی صرف نیست، بلکه یک پرسش ژرف علمی هم هست. البته او می گوید این به آن معنا نیست که می خواهد به نفع یکی از نگره ها مصادره به مطلوب کند، بلکه قصدش تاکید بر این نکته است که پژوهش های تجربی انجام شده در این باره بسیار ارزشمند یا حتی قاطع اند. نویسنده در بخش پایانی کتاب نوشته است که هوش آگاه پدیداری یکسره طبیعی است. بر پایه اجماع گسترده و روبه رشد فیلسوفان و دانشمندان، هوش آگاه، فعالیت ماده ای است که به طور مناسب سازمان دهی شده است و سازمان پیچیده ای که مسئول آن است نیز دست کم در این سایره نتیجه یک فرگشتی است که در طی میلیاردها سال فعالیت شیمیایی، زیست شناختی و عصبی فیزیولوژیکی رخ داده است. در بخشی از گفتار هشتم کتاب می خوانیم: «هوش، در اساس خودش، نیازمند سامانه ای از مولفه های فیزیکی (مانند اتم ها) با قابلیت ترکیب های گوناگون است و درون این سامانه از مولفه ها نیز انرژی (مانند انرژی نور خورشید) جریان دارد. زمین، پیش از اینکه تبدیل به زیستگاه جانداران شود، حدود چهار میلیارد سال پیش در دوره فرگشت شیمیایی صرف، چنین شرایطی داشت. جریان یافتن یا شار انرژی، به سامانه و سپس خروج دوباره آن، امری یکسره حیاتی است. در سامانه ای که نسبت به ورودی و خروجی انرژی خارجی بسته است، ترکیب های اتمی غنی از انرژی موجود درون سامانه به تدریج از هم می پاشند و انرژی خود را بین ترکیب های کم انرژی توزیع می کنند تا زمانی که سطح انرژی در همه جای این سامانه یکسان شود؛ این حالت را موازنه می نامند. انرژی نیز مانند شرایط آب در یک میدان گرانشی، به دنبال سطح خود است و تا زمانی که سطح آن در همه جا یکسان شود، تمایل به ریزش در سراشیبی دارد».