الهه آرانیان
خداوند در اولین آیه سوره قلم به قلم و آنچه مینویسند، سوگند خوردهاست: «ن والقلم و ما یسطرون». در تقویم باستانی ایران هم به اهمیت قلم و جایگاه اهل قلم تاکید شدهاست؛ تا جایی که به گفته ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ قرن چهارم هجری، بر اساس آن چه در کتاب «آثار الباقیه» آمده روز 13 تیر، علاوه بر جشن تیرگان، روز تکریم و بزرگداشت جایگاه نویسندهها هم هست. بیستودوسال پیش انجمن قلم ایران، پیشنهاد نام گذاری 14 تیر به نام روز قلم را به شورای عالی انقلاب فرهنگی داد که پذیرفته و تصویب شد؛ روزی برای نویسندهها و کسانی که قلم در دست دارند و در راه حقیقت و انسانیت مینویسند. به مناسبت روز قلم، با هادی خورشاهیان، نویسنده و پژوهشگر ادبیات درباره شغل بودن یا نبودنِ نویسندگی در ایران و وضعیت درآمد نویسندهها در کشورمان و اینکه درآمد آنها به چه عواملی بستگی دارد، گفتوگو کردهایم.
بالاخره نویسندگی در ایران شغل به حساب میآید یا نه؟
به نظر من نویسندگی در ایران شغل نیست. من در حال حاضر کارمند هستم و در کنارش نویسندگی هم میکنم. در طول 22 سال فعالیت کارمندی، بالغ بر 120جلد کتاب نوشتهام. نمیگویم نویسندگی برایم درآمدی نداشته، اما هیچوقت آنطور نبوده که وابسته به درآمد این کار باشم. اصولاً به درآمد رسیدن از طریق رمان و مجموعه داستان در کشور ما خیلی منطقی نیست. نویسندهها هم این را میدانند. واردات ما در حوزه کتاب بیشتر از صادرات ماست. الان دوتارنوازان نواحی ما در همه جای دنیا کنسرت گذاشتهاند ولی نویسندههای ما به اندازه موسیقی محلی خراسان در خارج از کشور هم مخاطب ندارند.
چرا گاهی ترجمه آثار داستانی خارجی بیشتر از داستانهای ایرانی پرمخاطبتر میشود و بیشتر میفروشد؟
از آنجا که قانون کپیرایت در کشور ما رعایت نمیشود و ناشر و مترجم پولی به ناشر خارجی نمیدهند، به همین دلیل، گاهی چند ترجمه مختلف و همزمان از یک داستان خارجی پرفروش مثل شازده کوچولو راهی بازار کتاب میشود؛ کتابی که هرچقدر هم از سوی ناشران مختلف به چاپ برسد، مخاطب دوست دارد و میخرد. دلیل دیگرش هم این است که ناشران ما به سراغ ترجمه آثاری میروند که از پرفروش و پرتقاضا بودنِ آن مطمئن هستند؛ مثلاً آثار هاروکی موراکامی همیشه پرمخاطب هستند و ترجمهشان صرفه مالی دارد.
بعضیها درآمد نویسندهها را با درآمد میلیاردی فوتبالیستها مقایسه میکنند. این درست است؟
این مقایسه اصلا درست نیست. فوتبالیستها هوادارِ میلیونی دارند، اما چند نویسنده را سراغ دارید که این تعداد طرفدار داشته باشند؟ این حرفها ناامیدکننده است. میگویند ذکر معصیت، خودش معصیت است. وقتی ما این حرفها را میزنیم، خودمان را از چشم مردم میاندازیم.
پردرآمد بودن یک نویسنده در ایران به چه عواملی بستگی دارد؟
عرضه و تقاضا مهم است. کتاب کالاست و مردم باید بخرند. تا نخرند که پولی به ناشر و پخش و نویسنده نمیرسد. 10 تا 18درصد از فروش کتاب را به عنوان حقالتالیف به نویسنده میدهند. زمانی این مبلغ قابل توجه میشود که تیراژ کتاب خوب باشد و مردم استقبال کنند و بخرند. مثلاً من کتابی با تیراژ 1000 چاپ کردهام و حقالتالیفم 12میلیون شده و کتاب هم یک بار بیشتر چاپ نشده و هر ماه هم چاپ نمیشود که بگوییم ماهی 12میلیون به نویسنده تعلق میگیرد. برای همین ما نویسندهها نباید خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. درآمد خوب یا متوسط نویسنده به مخاطب ربط دارد. مردم از کتابهای فاضل نظری و رضا امیرخانی استقبال میکنند و طبیعی است که حقالتالیف خوبی هم نصیب نویسندهها میشود. کتابهای انگیزشی و روانشناسی و حوزه کسبوکار هم پول خوبی برای نویسندههایشان دارند. علاوه بر تقاضای مخاطب، خوب بودنِ کتاب و دیده شدن آن هم مهم است. مردم باید با اسم نویسندهها آشنا شوند. در گذشته روزنامهها و مجلات به نقد و بررسی آثار چاپشده میپرداختند و این خیلی به شهرت نویسندهها کمک میکرد. الان آن جلسههای نقد کمتر برگزار میشود و کتابها خیلی دیده نمیشوند. البته تردیدی نیست که کتاب خوب راه خودش را باز میکند و دیده میشود. شک نکنید.