گیتی بابایی
شادی پیروزی پژوهشگر حوزه فرهنگ گیلان مصاحبه هایش با سیزده تن از همسران هنرمندان واهالی فرهنگ و هنر این خطه را در قالب کتابی با عنوان «آن دیگری» منتشر کرده است.
آلما مایکیال همسر هوشنگ ابتهاج( سایه)، پروانه محسنی آزاد همسر بیژن نجدی، شیگاکو کیداچی همسر محمدحسین حقیقی متخلص به طاهر غزال(شاعر)، ناهید مهرنوش همسر ناصر مسعودی، ملیحه نظمی همسر اکبر اکسیر، افسر درویشی همسر محمد کوچک پور کپورچالی، معصومه باله همسر محمدحسین مهدوی(م. موید)، شکوه اداره چی همسر محمد روشن(پژوهشگر و استاد ادبیات فارسی)، گیتی میررضوی همسر محمدتقی صالح پور(روزنامه نگار)، فرح فرهنگی همسر عطا فریدونی(شاعر و پزشک)، طاهره بربری زاده همسر محمدتقی پور احمد جکتاجی(روزنامه نگار و پژوهشگر فرهنگ)، رفیقه صابونی عصر حاضر همسر فرامرز طالبی(نمایشنامه و داستان نویس)، نپتون هامونی همسر محمد باقری(ریاضی دان و مترجم) بانوان مورد مصاحبه در این کتاب هستند.
اثر همانگونه که نگارنده در پشت جلد آورده نه بیاناتی فمینیستی در خود دارد، نه روایات عاشقانهی پرطمطراق، بلکه روایتهایی است ساده که دریچهای به روی زندگی خانوادگی شماری از فرهیختگان گیلان گشوده و ما را با جنبههای دیگری از زیست آنان آشنا ساخته است.
لابه لای مصاحبهها شاهد بخشهایی از تاریخ و آداب و سنن، مراسم ساده ازدواج، تحمل سختیها بعنوان بخشی جدایی ناپذیر از زندگی زناشویی هستیم. همچنین مدارا، احترام، وفاداری، از خودگذشتگی، حمایت و همکاری از ویژگیهای مشترک اغلب بانوان مصاحبه شونده است و عشق که شاید رمز ماندگاری این زندگیهای مشترک بوده.
قصه زندگی شیگاکو کیداچی یا به قول خودش شیگاکو غزال همسر ژاپنی محمد حسین حقیقی (طاهر غزال) همانگونه که مولف گفته شاید جالب ترین قصهی این مجموعه باشد. زنی از کشور ژاپن که طی یک دیدار تصادفی، دلباخته مردی ایرانی میشود و دست سرنوشت او را به ایران و شهر رشت میکشاند و بخش مهمی از روزگار جوانی خود را در این شهر سپری و داستان آن را نیز در کتابی با عنوان «یک ژاپنی در ایران» به نگارش در میآورد.
در مصاحبهها گاه به نکات غیرقابل انتظاری بر میخوریم مثل بی رغبتی آلما مایکیال همسر مسیحی هوشنگ ابتهاج( سایه)، به شعر که شاید ناشی از تفاوت فرهنگ و زبان آن دو باشد. میگوید «من اصلا شعرخوان نیستم، شعر هم که میخوانم چیز زیادی از آن نمیفهمم.»
همچنین اذعان همسر سایه به اهمیت مشابهتهای فرهنگی در مقولهی زندگی مشترک هنگامی که تصریح میکند «خیلی مهم است که یک نفر کجا بزرگ شده است و با کسی ازدواج کند که همان جا بزرگ شده باشد. تا وقتی جوان بودم نمیفهمیدم و نمیدانستم. اما با زندگی کردن به این نتیجه رسیدم و در مورد بچه هایم هم همیشه همین عقیده را داشتم.»
بر خلاف آلما شاهد علاقهی وافر همسر ناصر مسعودی به صدا و ترانههای وی، همکاری شکوه اداره چی با همسرش محمد روشن در پژوهشهای ادبی، یا همراهی افسر درویشی همسر کوچکپور در برنامههای عکاسی وی هستیم.
در جایی میبینیم که شاعری چون اکبر اکسیر همسرش را حتی در شعرهایش مورد خطاب قرار میدهد و جایی دیگر وقتی از معصومه باله همسر م.موید در مور ردپای حضورش در شعرهای او پرسیده میشود این پاسخ خردمندانه را میدهد که «چندان پایبند این جور چیزها نیستم که شوهرم کتابش را به من تقدیم کرده باشد یا نه و یا رد حضور من به وضوح در شعرهایش مشخص باشد یا نه. شعر عالم خودش را دارد.»
مصاحبهها به شیوه ساختار یافته انجام شده یعنی سوالات از قبل مشخص شده و فرد به آنها پاسخ داده است. اگرچه، برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر و ارتباط نزدیک تر بین پرسشگر و پاسخگو، میشد از شیوه مصاحبه نیمه ساختار یافته یا دیالوگی استفاده کرد تا حین مصاحبه با طرح سئوالات جدید هم بر صمیمیت مصاحبه افزوده و هم برخی نکات مبهم روشن شود.
رفیقه صابونی همسر تبریزی فرامرز طالبی در مصاحبه از رشت بعنوان شهر دوستدار زن یاد میکند که در آن به خاطر ارتباطات مختلف و فرهنگ غنی ارج و قرب زن در زندگی نهادینه است.
یا وقتی از او پرسیده میشود، آیا خوشبخت هستی؟ این جواب زیبا را میدهد که “خوشبختی نسبی است و به جهان بینی افراد و پایگاه فکری آنها ربط پیدا میکند».
از آنجا که برخی شخصیتهای مورد نظر در کتاب چندان برای مخاطب شناخته شده نیستند افزودن بیوگرافی کوتاهی از شاعران، نویسندگان یا پژوهشگرانی که همسرانشان در این کتاب، مورد مصاحبه قرار گرفتند به آشنایی بیشتر خواننده کمک میکرد…. همچنین آوردن تاریخ مصاحبهها نیز حائز اهمیت است به ویژه که برخی از افراد دیگر در قید حیات نیستند.
مصاحبهها به شیوه ساختار یافته انجام شده یعنی سوالات از قبل مشخص شده و فرد به آنها پاسخ داده است. اگرچه، برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر و ارتباط نزدیک تر بین پرسشگر و پاسخگو، میشد از شیوه مصاحبه نیمه ساختار یافته یا دیالوگی استفاده کرد تا حین مصاحبه با طرح سئوالات جدید هم بر صمیمیت مصاحبه افزوده و هم برخی نکات مبهم روشن شود.
از آنجا که برخی شخصیتهای مورد نظر در کتاب چندان برای مخاطب شناخته شده نیستند افزودن بیوگرافی کوتاهی از شاعران، نویسندگان یا پژوهشگرانی که همسرانشان مورد مصاحبه قرار گرفتند به آشنایی بیشتر خواننده کمک میکرد. همچنان درج تاریخ مصاحبهها نیز حائز اهمیت است به ویژه که برخی از افراد دیگر در قید حیات نیستند.
به قول ون در روهه « خداوند در جزئیات» است. بدان معنا که آوردن برخی جزئیات میتوانست در جذاب تر یا روشن تر شدن مطلب، ملموس تر شدن شخصیت و تجسم محیط زندگی و در مجموع درک بهتر از زندگی مصاحبه شونده کمک کند. مثل حالت خاص چهره، تکیه کلام، لهجه، نوع پوشش فرد، کتابخانهی توی اتاق، گلدان گل روی میز، تابلوی آویخته بر دیوار، رنگ و عطر چای، خوراک یا شیرینی خانگی پیچیده در فضا، موسیقی، شاخصههای روشن کننده فرهنگ و قومیت فرد، حیوان خانگی. اینها میتواند به روشن تر شدن شخصیت و دنیای مصاحبه شونده و همسرش برای خواننده کمک کند.
استفاده از عکسهای خانوادگی بیشتر به جذابیت کتاب میافزود.
در داستان گزارهای هست با عنوان (نگو، نشان بده) که این را قدری در مصاحبه نیز میشود به کار برد مثلا در مورد برخی اشخاص گفته شده که شخصیت مستقلی دارند ولی ما این را از خلال روایت زندگی فرد در نمییابیم.
به عنوان نمونه، نگارنده در جایی از بانویی میپرسد «احساس میکنم کمی از چیزی دلگیر هستید، کدام بخش از این زندگی مشترک کمی آزرده تان کرده « اما خواننده اثر در نمییابد که مصاحبه شونده از چه رو این احساس را دارد از چه عکس العملی.
شرحی بر آن دیگری پیروزی
با خواندن اثر در مییابیم که روایت تا چه حد میتواند روشنگر باشد. گرچه برخی مطالب را نمیشود از فرد پرسید و پیروزی نیز از این کار اجتناب کرده، ولی از خلال داستانی که فرد تعریف میکند میشود دریافت. مثلا وقتی که فرد میگوید» لاهیجان هم برایم به نوعی غربت محسوب میشود» متوجه نارضایتی وی از ترک دیار خودش میشویم.
پیروزی در دیباچهی کتاب در شرح انگیزهی نگارش آن چنین بیان کرده است: پرداختن به موضوع تاریخ، فرهنگ و چیستی هویت زنان سرزمینم، همیشه یکی از دغدغههای فعالیتهای فرهنگیام بوده است. این پرداختن، بیشتر از آن روی بوده که رنج و درد تاریخی زنان میهنم و اندوههای مادران صبور این خاک، همواره مرا بر آن داشته است تا بیشتر درباره آنان بخوانم و بدانم. برای من مسئله زنان، فراتر از {ایسم}هایی چون فمینیسم و کنشهایی از این دست بوده است. همواره میخواستم تا بیشتر در پی درک آن {چیستی زنانه} باشم تا درگیر مبارزه با {کلیشههای جنسیتی}.
مولف با اشاره به این که زنانی را که در این کتاب با آنان به گفت وگو پرداخته تنها به واسطه شهرت همسرانشان برنگزیده، بلکه خاطرنشان ساخته است که «همیشه به این میاندیشیدم که زنانی از این دست تا چه حد زیر سایهی شهرت مردان خود ماندهاند و این که در جهان واقع، آنان خود چگونه زیستی داشتهاند؟»
وی همچنین آورده است: هرگز نخواستم انگیزههای زنانهی خود را در طرح این پرسشها دخیل کنم و با طرح پرسشهای روشن فکرانه، به ترسیم چهرهای فرهیخته از زنان مخاطبم بپردازم. بلکه کوشیدهام آن حقیقت جاری در زندگی و دغدغههای عمومی هر زندگی مشترک، همچون آشنایی ازدواج، خانه داری، مادرانگی، معاش، کار، روابط زناشویی و خلق و خوی شخصیتی افراد را مورد پرسش قرار دهم و از خلال این همه پرسشها چهره واقعی از زندگی مشترک با اهالی فرهنگ و هنر یک سرزمین را ترسیم کنم.
نگارنده چنین نتیجه گرفته است: «با آن که در چهره و صدای اغلب آنان نشانههای آشکار رنج و سرمستی زندگی مشترک را دیدم و شنیدم، اما به روشنی دریافتم، آنان گذر از این مسیر را با تمام دشواریهای آن، انتخابی خود خواسته دانستهاند که پیامد آن را، هر آنچه که بوده، پذیرفته اند و بر انتخاب خود بالیدهاند.»
از شادی پیروزی، پیش از این «زندگی زنان گیلان» و «پیک سعادت نسوان، دومین نشریه زنان گیلان» توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده است.