احمد آفتابی
رمان ««فهرس» نوشته سنان انطون [sinan antoon] عامدانه ساختاری به هم ریخته دارد؛ درست شبیه عراق در روزهای پس از حمله امریکا در مارس 2003. شخصیت اصلی رمان و راوی اول شخص آن، دکتر نُمیر البغدادی که در جوانی (سال 1993) و به همراه خانواده اش به امریکا مهاجرت کرده است، پریشان و نگران، دائما در حال مرور خاطرات و شخم زدن گذشته هاست، و در عین حال، پیگیر اخبار زمان حال؛ درست مثل بسیاری از عراقیهای مهاجرت کرده از عراق در دوران دیکتاتوری صدام.
شخصیت دوم رمان، ودود عبدالکریم که کتاب بازی است قهار، ساکن به قول خودش «بغدادِ خسته» و نویسنده رمان عجیب غریبی به نام «فهرس»، زخم خورده و بی حفاظ، مشغول نبرد درونی با وضعیت بیرونی عراقِ قبل و بعد از حمله امریکاست؛ درست مثل خیل عظیم عراقیهای مقیم و مهاجرت نکرده؛ و همه این ها، و دهها نکته ریز و درشت دیگر، سبب شده اند که رمان «فهرس» رمانی شود با فرمی متفاوت، اما کاملا سازگار با محتوا و همچنین، جذاب، خواندنی و پر از حرف حساب.
رمانِ «فهرس» یک «رمان در رمان» است. با خواندن همان چند صفحه نخست کتاب و همراه با راوی داستان، دکتر البغدادی (که پس از 10 سال اقامت در امریکا، به بغداد بازگشته تا مترجم یک گروه مستندساز امریکایی شود که دارند درباره پیامدهای سقوط صدام فیلم میسازند) متوجه میشویم که نویسنده ای گمنام در بغداد، در حال نوشتن رمانی است نامأنوس، با عنوان «فهرس» که موضوع آن «فنا و نیستی» است از زبان «به فنارفتگان و نیست شدگان». در واقع، راوی هر فصل از این رمان، چیزی است که پیش از این «وجود» داشته و اینک به «عدم» پیوسته است و محتوای هر فصل رمان، شرح دوران «حیات» و البته، اتفاقات حول وحوش لحظات «مَمات» آن چیز نابودشده عمدتا به خاطر جنگ. بدین ترتیب، هر فصل از رمان «فهرس» نوشته آن نویسنده گمنام مقیم بغداد، از زبان یکی از این «نابودشدگانِ سخن گو» است و عنوانی دارد با فرم کلی «از زبان ...». جالب است که عنوان هر یک از فصلهای رمان «فهرس» نوشته سنان انطون که در حال معرفی آن هستیم نیز دقیقا، همان عناوین رمان «فهرس» نوشته ودود عبدالکریم است، و آغازگر هر فصل (که برای متمایز شدن با بدنه اصلی داستان، با فونت ریزتری چاپ شده است)، بخشهایی از همان رمان که همان طور که گفتیم، از زبان جمادات است و نباتات است و حیوانات و البته گاهی انسان ها.
این راویان پرهیاهوی خاموش، به ترتیب عبارتند از: پرنده، خلیفه هارون الرشید، الزوراء (که نسخه ای است خطی)، کاشان (که یک قالی دست باف است)، [درخت] کُنار، آلبوم [تمبر]، ابوجنیه (که یک اسب اصیل عربی است)، دیوار، [ساز] عود، اسیر (که خواننده ای گمنام است و تنها صفحه گرامافون موجود در دنیا که صدای او را ماندگار کرده است، در یک روز بهاری سال 2003، طعمه حریق میشود)، جنین (که هرگز زاده نشد؛ ص166)، نوار [کاست]، دو قلو (که دختری است با استعدادی شگفت انگیز در خوانندگی)، چشم [یک مجسمه بزرگ]، تنور، نگاتیوها [ی یک دوربین عکاسی قدیمی]، شبعاد (که کاهنه پراخلاص نیسابا، ایزدبانوی سومری و الهه غله است. دوهزار لوح گِلی با قدمتی حدود سه هزار ساله که در بین آن ها، سروده شبعاد برای نیسابا نیز وجود داشت، در آوریل 2003 و یک ماه پس از لشکرکشی امریکا به عراق، از موزه ملی بغداد دزدیده میشوند؛ و چه شباهت غریبی است میان این ماجرا و گم شدن «ماه الماس» که چند هفته پیش، در همین ستون معرفی اش کردیم)، «فهرس»، اورانیوم ضعیف شده و زباله گرد.
ناگفته نماند، به موازات این بخشهای نقل شده از رمان «فهرس» نوشته ودود عبدالکریم که در اغلب موارد، فراواقع گرایانه (سوررئالیستی) است، خود رمان «فهرس» نوشته سنان انطون یک خط داستانی پررنگ واقع گرایانه (رئالیستی) دارد که عبارت است از روایت اول شخص دکتر نمیر البغدادی از زندگی شخصی اش. این روایت که البته غیرخطی و سرشار از رفت وبرگشتهای زمانی ـ مکانی است، تقریبا تمامی اتفاقات مهم دوران زندگی او را در بر میگیرد: دوران کودکی در بغداد و پس از آن، هیجانات بلوغ؛ ایام مهاجرت به امریکا؛ خیانت پدر در سرزمین رؤیاها و سرطان مادر؛ دوران تحصیل در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکتری، در رشته ادبیات عرب و در دانشگاههای تراز اول امریکا (درست مشابه خود سنان انطون) و سپس، تدریس در ایالات متحده؛ رابطه عاطفی شکست خورده با رِبِکا که در ص90 رمان به شکلی مضحک تمام میشود؛ رابطه همچنان پابرجا با دختری سیاه پوست، با موهای کوتاه پرکلاغی و چشمان قهوه ای (ص124) به نام مرایا که راوی به او میگوید: «اسمت به عربی معنی قشنگی داره: آینه ها»؛ و شرح جلسات روان درمانی و گفت وگوهای راوی با درمانگرش. مجموعه این رویدادهای عینی، در کنار کلنجار رفتنهای ذهنی راوی با خودش (به عنوان نمونه، در ص150 به روان درمانگرش میگوید: «من همیشه با خودم حرف میزنم. طوری که از حرف زدن خسته شدم.») و نیز، ارجاعات فراوان به آثار کلاسیک و معاصر ادبیات عرب (و به ویژه اشعار «ابونواس اهوازی» که موضوع رساله دکترای راوی است)، رمان «فهرس» را به رمانی خواندنی و پرکشش تبدیل کرده است که به طور حتم، از خواندن آن پشیمان نمیشوید.
در این میان، تلاشهای مترجم محترم، محمد حزبایی زاده (که پیش از این، رمان «بازمانده» نوشته انعام کجه جی، نویسنده عراقی را با ترجمه او، در همین ستون معرفی کرده بودیم) در معرفی رمانهای مدرن عربی به خوانندگان فارسی زبان و ارائه ترجمههایی دقیق، زیبا و ادبی از آن ها، شایسته سپاسی صمیمانه است. اجازه دهید این جستار را با نقل دیالوگی از ص181 رمان، از زبان یکی از دوستان قدیمی راوی، خطاب به او تمام کنیم: «تو از دسته آدمهای آرمان گرایی. یه فیلسوف گفته اگه انسانی در بیست سالگی چپ نباشه، یعنی دل نداره. اگه تا سی سالگی چپ موند، یعنی عقل نداره.»