پیام حیدرقزوینی
انقلاب هایی که در سال 2010 در تعدادی از کشورهای عربی رخ دادند و به بهار عربی مشهور شدند، به بحث های پردامنه ای دامن زدند؛ ازجمله به اینکه آیا با نسل تازه ای از انقلاب ها سروکار داریم و چگونه باید این انقلاب ها و نتایج آنها را روایت کنیم. یکی از روایت هایی که پس از این انقلاب ها طرح شد، این بود که از این پس به سازمان ها، ایدئولوژی ها و رهبران جنبش ها و انقلاب ها نیاز نداریم. در آغاز که هنوز نتایج انقلاب ها روشن نشده بود، این روایت با شور و اشتیاق حتی از سوی برخی گروه های چپ مطرح می شد، اما در نهایت نتایج انقلاب های بهار عربی نشان داد این واقعیت موجود است که آگاهی و ذهنیت ما را شکل می دهد و نه برعکس. انقلاب های بی سازمان و بی ایدئولوژی که مشخص نبود کدام بخش از جامعه یا به تعبیری چه طبقه ای را نمایندگی می کنند، شکستی آشکار خوردند تا خوش باوری افراطی نسبت به انقلاب های بدون ایدئولوژی و بدون سازمان دهی دود شود و به هوا برود. این انقلاب ها نه فقط شکست خوردند، بلکه در مواردی به سلطه و اقتدارگرایی بیشتری منجر شدند و معلوم شد ایدئولوژی فرادستان، ایدئولوژی این قبیل از انقلاب ها ست.
چگونگی روایت کردن انقلاب پرسشی است که آصف بیات در ابتدای کتاب «انقلاب را زیستن» طرح کرده و می گوید روایت های متعارف جنبش های انقلابی بر عواملی مثل دولت، سیاست در سطوح بالا، دربار و دیکتاتورها متمرکز هستند. او می گوید این روایت ها با هدف سنجیدن اندازه موفقیت و شکست انقلاب ها شکل می گیرند و این رویکرد در تبیین انقلاب ها از جمله بهار عربی مهم است. از دیدگاه چنین روایتی، انقلاب های 2010 در کشورهای عربی شکستی تمام عیار خوردند. اما بیات در این کتاب می خواهد از منظری دیگر هم به این انقلاب ها نگاه کند یا به تعبیری روایتی دیگر هم از آنها به دست دهد. او می گوید اگر اموری را بررسی کنیم که در عرصه اجتماعی، زندگی روزمره و میان عامه مردم روی می داد، آن گاه با تصویری پیچیده تر روبه رو می شویم.
«انقلاب را زیستن» به تعبیر آصف بیات تلاشی است برای ارائه شیوه ای متفاوت در اندیشیدن به انقلاب ؛ و این تلاش فقط بر نخبگان، دولت و تغییر رژیم متمرکز نیست، بلکه بر معنای اتقلاب نزد مردم عادی، تهیدستان، جوانان به حاشیه رانده شده، زنان و سایر گروه های فرودست در زندگی روزمره شان تکیه دارد. بر اساس این رویکرد، کتاب بیش از آنکه به روایت وقایعی بپردازد که در سطوح بالا رخ می دهد، به روایت وقایعی می پردازد که در سطوح پایین جریان دارند؛ یعنی در جاهایی نظیر کارخانه ها، مدارس، مزارع و خانواده ها و همچنین در مناسباتی اجتماعی که با سلسه مراتب قدیمی اداره می شود و نیز در ذهنیت مردم و رفتارهای زندگی روزمره. این پژوهش از یک سو بررسی می کند که انقلاب با روزمرگی های مردم چه می کند و از سویی دیگر می پرسد که روزمرگی ها با انقلاب چه می کند؟
پژوهش بیات در این کتاب میان دو عرصه ای که همیشه جدا از هم دیده شده اند، پل می زند: «زندگی روزمره به مثابه عرصه ای معمولی و مستمر و انقلاب به مثابه عرصه ای خارق العاده و سرنوشت ساز». بیات می گوید در انقلاب های عربی موضوعاتی بدیع به وجود آمد که در انقلاب های گذشته وجود نداشتند. او می نویسد: «مثلا سازمان دهی انقلاب های تونس، مصر یا یمن بیشتر به صورت افقی بود؛ بدون هدایت یک سازمان متحد مشخص، بدون رهبران کاریزماتیک و بدون ایدئولوژی روشن یا بیانگری روشنفکرانه. درواقع، این انقلاب های جدید به طور صلح آمیزتر و متکثرتری نیروها را بسیج کردند، اما بسیار کمتر از همتایان پیشین تغییرات ژرف آفریدند».
مهم ترین پرسش های بیات در کتاب «انقلاب را زیستن» این پرسش ها ست که: انقلاب ها برای مردم عادی درون میدان، از لحاظ زندگی روزمره چه معنایی داشتند؟ انقلاب ها چگونه به اجتماعات، مدارس و عرصه های خصوصی سرایت کردند؟ و چگونه بر آگاهی عمومی، روابط سلسله مراتبی و هنجارها تاثیر گذاشتند؟ چه اتفاقی برای مسئله اجتماعی فقر و نابرابری افتاد؟ چگونه جایگاه گروه های فرودست را در رویدادهای انقلابی به لحاظ نظری شرح دهیم؟ و در پایان، چگونه می توانیم میان زندگی روزمره و انقلاب پیوندی برقرار کنیم؟ بیات در این کتاب با رویکردی خرد به این پرسش ها پرداخته است.
«انقلاب را زیستن» بیشتر شامل رویدادهای سال های پیش از انقلاب تا سال 2015 و پس از آن است؛ یعنی از زمانی که باجی قائد سیسی، وزیر رژیم زین العابدین بن علی، به عنوان رئیس جمهور تونس انتخاب شد و نیز پیش از آنکه ژنرال عبدالفتاح سیسی رئیس جمهوری مصر را بر عهده گرفته باشد. آصف بیات برای بررسی این مسئله که موفقیت و شکست در یک انقلاب چگونه و تا چه اندازه می تواند بر زندگی روزمره به خصوص زندگی مردم فرودست تاثیر بگذارد؟ از دیدگاهی مقایسه ای میان تونس و مصر استفاده کرده است.
«انقلاب را زیستن» تلاش کرده جایگاه و نقش مردم را در روایت انقلاب هایی که در دهه 2010 جهان عرب را درنوردید، نشان دهد. همان طور که خود بیات توضیح می دهد، او برای این کار روش های مختلفی را توصیف و مستند کرده که مردم عادی، جوانان، زنان و اقلیت های اجتماعی با آن روش ها به ثمربخشی انقلاب های مصر و تونس کمک کردند. کتاب همچنین می کوشد نشان دهد که این انقلاب ها چگونه و چقدر زندگی فرودستان را تغییر دادند. بیات در بخش پایانی کتاب، با طرح این پرسش که «چه بر سر انقلاب آمد؟» نوشته: «بی تردید در درجه اول کنشگران جوان بودند که خیزش ها را آغاز کردند و پیش بردند. اما همان طور که تاکید کردم، جوانان به تنهایی هرگز نمی توانند انقلاب را پیش ببرند. پیشرفت تنها زمانی رخ می دهد که مردم عادی درگیر کنش های خارق العاده مجادله ای جمعی گردند؛ زمانی که سالمندان، زنان خانه دار، والدین، کودکان، کشاورزان و کارگران دست از روزمرگی خود بکشند و به خیابان ها و کوچه های مجادله بیایند. مردم عادی با مشارکت گسترده در این خیزش ها، کارزار حاشیه ای و البته تماشایی جوانان را به سمت جریان اصلی سوق می دهند. مشارکت زنان، به ویژه در زنانه کردن، متمدن سازی و در نتیجه در مصون سازی بدنه سیاسی خیزش ها در برابر کنش های افراطی نامتمدن و خشونت آمیز بسیار موثر بوده است». با وجود این، خود بیات این پرسش ها را هم طرح کرده که این مبارزه ها تا چه حد منجر به سیاست ها، کردوکارها و درک و دریافت های جدید شدند؟ تحولات و دستاوردهای فرودستان در طول زمان چقدر ادامه یافت؟ هرچند رژیم های پس از انقلاب سرکوبگرانه حکم راندند، اما پویایی انقلاب تا چه اندازه به سیاست های اجتماعی آنان شکل داد؟ او می گوید اگرچه ممکن است برای قضاوت زود باشد، اما نشانه ها حاکی از یک نتیجه پیچیده است و «انقلاب را زیستن» تلاشی است برای به تصویر درآوردن این پیچیدگی.